۱۳۸۹ شهریور ۲۱, یکشنبه

پایان هژمونی تندروهای ایرانی در جهان اسلام

عاقبت پسر ولخرج

سید ابراهیم نبوی

روز قدس با حضور گسترده طرح مهار تهران، یعنی نیروهای نظامی در پایتخت و سایر شهرها، جلوگیری از حضور سبزها در شهر، و عدم حضور حامیان حکومت حتی به شکل نمایشی آن برگزار شد. تا آنجا که رسانه های حکومتی نارضایتی خود را از اینکه چرا رسانه های جهانی بازتاب مراسمی را که اتفاق نیافتاده، نشان ندادند، بروز دادند. معنای این واقعیت آن است که تندروهای دولت کودتا، از واهمه حضور مردم در خیابان، حتی از مراسمی مثل روز قدس را که به عنوان یکی از آرمانها و ارزش های خود به حساب می آوردند، چشمپوشی می کنند. از سوی دیگر این واقعیت نشان می دهد که حامیان سبزها و مخالفان حکومت بطور جدی از حضور خیابانی چشم پوشیده و به این شیوه عمل واکنش نشان نمی دهند. آنان می دانند که هر نوع حضور جدی سبزها در خیابان باعث متحد شدن نیروی آشفته و از هم گسیخته حکومت شده و عملا قدرت سرکوب و اتحاد آنان را بالا می برد.

گزارشگران خیابان های شهرها گفته اند که جمعیت طرفداران دولت آنقدر قلیل بودند که به نظر می رسید که دولت حتی توانایی بکاربردن شیوه های ساندیسی- اتوبوسی سابق خود را نیز ندارد. آیا دولت همانطور که پیش بینی می شد، توانایی هزینه کردن برای نمایش های پوپولیستی را از دست داده و تنها برای اسلحه برهنه هزینه می کند؟ آنچه دیروز رخ داد یکی دیگر از آثار دولت تندروهای تهران را نشان داد؛ تقریبا در هیچ کشور اسلامی سنت سی ساله روز قدس که همواره به عنوان افتخاری برای ایران و پشتوانه ای برای فلسطین برگزار می شد، برگزار نشده است. خبرگزاری فارس با تاسف به نقل از " القدس العربی" خبر داده است که " عدم برگزاری روز جهانی قدس در کشورهای عربی مایه تاسف است."

این در حالی است که کیهان، تیتر هر ساله خود را تکرار کرده که " فریاد بلند جهان اسلام: مرگ بر اسرائیل" غافل از آنکه در جهان اسلام در روز قدس خبری نبوده است. نبیل ابوردینه از سوی تشکیلات خودگردان نیز که طرح صلح را در دست دارد، در واکنشی سنگین نسبت به اظهارات احمدی نژاد اعلام کرد " "فردی که نماینده مردم ایران نیست و در انتخابات تقلب کرده و مردم ایران را سرکوب می کند و قدرت را دزدیده، نمی تواند در باره فلسطین و رئیس جمهور فلسطین سخن بگوید."  پاسخ به این سووال لازم است که آیا فریادهای گوشخراش دولت کودتاچیان در دفاع از فلسطین و قدس تا چه حد به نفع مردم فلسطین و تا چه میزان به زیان آنان است؟ و اصولا روز قدس امسال چه اتفاقی در ایران و جهان رخ داده است؟

اول، اتفاقات دیروز نشان داد که دولت کودتا از فلسطین تنها به عنوان سپر دفاعی خود استفاده کرده و سیاست رادیکالیزه کردن مقاومت در فلسطین عملا به نفع تندروهای حماس برای سرکوب ایدئولوژیک فلسطینی ها و تندروهای اسرائیل برای در دست گرفتن قدرت در اسرائیل تمام شده است. از سال 1967 تا کنون هرگز اسرائیل تا این حد محبوبیت جهانی نداشته و فلسطینی ها تا این حد دچار بحران، بی هویتی، ضعف درونی و موقعیت ویران بین المللی نبودند. هیچ دولتی، چه در اروپا و چه دولتهای مختلف در آمریکا، به اندازه احمدی نژاد نتوانست به دولت اسرائیل کمک کرده و به جنبش مقاومت برای آزادی فلسطین لطمه بزند.

دوم، برگزار نشدن روز قدس در جهان اسلام به معنای پایان هژمونی تندروهای ایرانی در جهان اسلام است. بدین ترتیب دیگر دیپلماسی عمومی نیست که در اعمال نفوذ در فلسطین نقش دارد، بلکه تنها پول و اسلحه است که ممکن است در تغییر معادله قوا در گروههای فلسطینی اثر بگذارد. این موضوع زمانی اهمیت آشکارتری پیدا می کند که بدانیم که دولت از توانایی مالی برای بسیج نیرو نه در بیروت و پاریس و لندن، بلکه حتی در تهران هم برخوردار نیست.

سوم، همزمانی اتفاقاتی چون برگزاری روز قدس و حمله سازماندهی شده به خانه آیت الله کروبی، یکی از رهبران جنبش سبز، و اعتراض برخی نیروهای شناخته شده تندرو به گروههای حمله کننده، با این استدلال که حملاتی این چنین باعث افزایش توجه افکار عمومی به جنبش سبز می شود، گویای اختلاف نظر عمیقی است که نه تنها میان جناح های میانه رو و تندرو وجود دارد، بلکه میان تندروهای کودتاچی نیز وجود دارد. دولت احمدی نژاد با آگاهی از اینکه می داند پایان پروژه تشنج زدایی حذف دولت کودتا به قیمت بقای رهبری است، تلاش می کند تا تشنج را از طریق گروههای مهاجم دامن بزند، در حالی که منتقدان این دولت با این تشنجات مخالفت می کنند.

چهارم، آنچه در روز قدس در تهران، ایران و جهان اسلام رخ داد، نشان دهنده این است که حضور خیابانی برای همه طرفین، اعم از سبزها، ساندیسی های داخلی و مسلمانان حامی دولت ایران که هر سال با پول دولت ایران مراسم روز قدس را برگزار می کردند، چنان پرهزینه شده است که کسی توانایی استفاده از آن را ندارد. به نظر می رسد پیش بینی بسیاری از ناظران که بعد از 22 بهمن معتقد بودند، با افزایش بحران مالی و بالا رفتن هزینه دفاع از حکومت، دولت دیگر توانایی نمایش جمعیت در خیابان را نخواهد داشت، عملا بوقوع پیوسته است.

پنجم، علیرغم تمایل گروه اندکی از سبزها به حضور خیابانی که بعضا ناشی از میل به نمایش قدرت و گاه ناشی از نیاز به ارزیابی از خود است، جریان اصلی سبز می داند که حضور آنان در خیابان، عملا توپ را به زمین سبزها می اندازد و حامیان دولت را متحد می کند، به همین دلیل هیچ ضرورتی نمی بینند که در شرایطی که فعالیت در حوزه های مانند "سازماندهی نیروها" و "توسعه رسانه ای" برای آنان مفید است، به حضور خیابانی بپردازند که فقط فایده کوتاه مدت دارد. در حال حاضر شکاف در میان اصولگرایان شدید است و آنان مایل اند تا با ایجاد دشمنی واحد، به همدیگر نزدیک شوند. به نظر می رسد ورود به این بازی جز زیان چیزی برای جنبش سبز ندارد.

در حال حاضر سبزها باید با تمام نیرو متوجه سازماندهی نیروها و توسعه رسانه ای بشوند. حضور خیابانی نه ضرورت دارد و نه فایده ای برای سبزها خواهد داشت. اگر چه وسعت لایه خاکستری با ریزش نیروی اجتماعی از دو سوی سبز و سیاه، گسترش یافته و می یابد، اما لایه خاکستری توسط حکومت قابل جذب نیست. دولتی می تواند پروپاگاندا کند یا نمایش پوپولیستی بدهد که جیب های پرپولی داشته باشد. به نظر می رسد که پولهای دولت ولخرج جوان تازه به شهر آمده و هیجان زده، تمام شده و تصویر احمدی نژاد دیگر تصویر عاقبت نفت فروش نقد فروش نیست، بلکه تصویر عاقبت نسیه فروش است.

منبع سايت جرس:

http://www.rahesabz.net/story/22871

هیچ نظری موجود نیست: