۱۳۸۹ خرداد ۶, پنجشنبه

مرتضي نبوي: چهره هاي معدودي از مواضع رهبري دفاع مي كنند

فرزانه بذرپور

جرس: مي توان انتظار داشت در روزهايي كه خواهد آمد چهره‌هاي پا به سن گذاشته اصولگرا، عمق اعتراضات مردمي كه از سال گذشته و بعد از انتخابات آغاز شده را بيشتر درك كنند و تنها آن را به فتنه گراني كم تعداد، كه پايگاهي درمردم ندارند، منتسب نكنند. مصاحبه سايت دولتي جوان آن لاين  با مرتضي نبوي از آن مصاحبه هايي است كه هم مصاحبه كننده و هم مصاحبه شونده از آنچه  دركشور مي گذرد عميقا نگران هستند و سعي مي كنند تا گفته‌هاي هميشگي را تكرار نكنند.

ما بریده ایم

مهندس مرتضي نبوي از چهره هاي سياسي اثر گذار سه دهه اخير است كه در تمام دوران اصلاحات از منتقدان راسخ اصلاحات به شمار مي رفت و سالهاست روزنامه محافظه كار رسالت را منتشر مي كند. نبوي در رخدادهاي پس از 22خرداد سال 88، با نفي تقلب در انتخابات، ميرحسين موسوي و كروبي را در مصاحبه هاي تلو يزيوني به بر پا كردن فتنه اي بر اندازانه بر ضد نظام متهم كرد. اما امروز مرتضي نبوي با درك شرايط حساس و بحران عميقي كه نظام با آن روبروست خطاب به سایت جوان اینگونه اعتراف می کند که: "بعضي از دوستان نزديكمان با صراحت مي گويند ما بريده ايم و در صحنه مقابله، شما اينها را مشاهده نمي كنيد، چهره هاي معدودي الان، در صحنه هستند و از مواضع مقام معظم رهبري دفاع مي كنند."

سربازان جنبش ضدفرهنگی!

حضور مخفيانه احمدي نژاد در دانشگاه تهران، به بهانه تجليل از مقام معلم و شهیدمطهري، گوياي اين و اقعيت بود كه دولت احمدي نژاد و حاكميت، دانشگاهها و قشر تاثير گذار دانشجو را كاملا از دست داده اند. مرتضي نبوي در بخش ديگري از اين مصاحبه، اين واقعيت را هم به صراحت اذعان مي كند، اگر چه اين از دست رفتن دانشگاهها را به غرب منتسب کرده و از آن به عنوان يك جريان ضد فرهنگي ياد مي كند كه مبدا آن دانشگا ه است: "درفتنه اخير اوباما، ساركوزي، براون، مراكز پژوهشي غرب و تمام ابزارهاي سرويس امنيتي غرب بسيج شده بودند تا فرقه سبز شكست نخورد. اين كار آنچنان گسترده است كه تمام فضاي دانشگاهي ما را به تسخير خود در آورده است، يعني برخي از جوانان كه در جمهوري اسلامي تربيت شده اند ناگهان چشم باز كرديم و ديديم سرباز همين جنبش ضد فرهنگي هستند. همين ها حاضرند همه گونه خطر و ريسكي را بپذيرند و در شرايط بسيار پر خطري به ميدان بيايند."

حجم حمله و فشار بر دانشگاه از دانشجو گرفته تا استاد در دوره احمدي نژاد آنچنان است كه تنها مي توان با دوره تعطيلي دانشگاهها  در اوايل انقلاب قياسش كرد، تئوریسين‌ههاي حكومت اقتدارگرا مانند رحيم پور ازغدي در تمامي سخنراني هايشان علوم انساني را دشمن درجه يك حكومت عنوان مي كنند و آقای خامنه اي در يكسال گذشته به صراحت دانشگاهها و رشته هاي علوم انساني را تهديد كرده است . گويا اخراج اساتيد  دگر انديش هم چاره ساز نشده است و مشكل اصلي نوع تفكري است كه در شالوده علوم انساني ریشه دارد.

از همين روست كه كامران دانشجو وزير علوم از اصلاح ساختاري علوم انساني سخن مي گويد و اين شايد  تغيير كامل متون درسي و جذب حداقلي دانشجو در رشته هاي علوم انساني را در پي داشته باشد.

مرتضي نبوي هم  جنبش ضد فرهنگي كه به زعم او ريشه اش در دانشگا ه است را اينگونه وصف مي كند:"بشيريه ايدئولوگ جريان دوم خرداد است. او يك جامعه شناس ضد دين است و كتابهايش مثل نقل و نبات در دسترس است.در زمان موسوي لاري پاتو قش وزارت كشور بود."

نبوي جنبش ضدفرهنگي دانشگاهها را كه حالا به خيابانها كشيده، داراي سه ويژگي مي داند:"يكي اتكا بر مجموعه نظريه هاي علوم انساني مدرن كه فلسفه هاي مادي پشتوانه آنهاست و خود ما به شدت اينها را ترجمه كرديم و در دانشگاهها تحويل جوان ها داديم . يكي ديگر اصالت مصرف و رفاه است،حتي در ماه رمضان هم كه براي را هپيمايي مي آيند بايد شيشه هاي آب معدني دستشان با شد، يكي ديگر جدايي دين از سياست است."

نگاه نا امیدکننده

گفته هاي ميرحسين موسوي مبني بر ضرورت گسترش جنبش سبز به همه اقشار جامعه، گويا اقتدارگرایان را به شدت نگران كرده است و مصاحبه كننده از نبوي مي پرسد براي جلوگيري از وقوع برنامه نا فرماني مدني چه بايد كرد، مر تضي نبوي در برابر اين پرسش پاسخي نااميدانه مي دهد و  شرايط بد فعلي را به گردن شورايعالي انقلاب فرهنگي مي اندازد كه نتو انسته از اين شرايط با ايجاد زمينه هاي فرهنگي مناسب جلوگيري كند. تا آنجا كه مصاحبه كننده می گوید:" پس نگاه شما خيلي نا اميد كننده است."

در تمام يكسال گذشته پاسخ حا كميت به را هپيمايي هاي آرام مردم خشونت و ضرب و شتم بوده است، اما گويا اين روش مندرس در چشم مدافعان حاکميت هم از كار افتاده است، مرتضي نبوي مي گويد: "نيروي انتظامي براي اين نيست كه برود و كتك بزند، چه كساني را كتك مي زند،همين جوانهايي را كه خودمان تربيت كرده ايم .نيروي انتظامي در چنين فضايي بايد ياد بگيرد كه كتك بخورد تا مقداري از انرژي آنها تخليه شود و خون از دماغ كسي نيايد."

مرتضی نبوي در اين مصاحبه كه در آستانه خرداد ماه پرحادثه انجام شده است، شرايط روحي حاكميت را بيان مي كند و مي توان گفت كه عوامل سركوب از بسيج و سپاه گرفته تا عقلاي محافظه كاري كه هر روز سعي مي كنند در حاشيه جريانات باشند، به هيچ وجه تسلطي بر وقايع ندارند و در قبال برخورد با دور تازه اعترا ضات كاملا مضطرب به نظر مي رسند.

منبع سايت جرس

http://www.rahesabz.net/story/15067/

۱۳۸۹ خرداد ۴, سه‌شنبه

بیانیه جمعی از فرماندهان و درجه داران ارتش

ارتش حاکمیت سلیقه ای و دیکتاتوری را تحمل نخواهد کرد

۲ خرداد ۱۳۸۹

اختصاصی /تحول سبز: جمعی از فرماندهان و درجه داران ارتش جمهوری اسلامی ایران به مناسبت فرا رسیدن سوم خرداد، سالروز حماسه فتح خرمشهر، بیانیه ای را خطاب به مردم شریف ایران صادر نمودند.

به گزارش تحول سبز، متن کامل این بیانیه به شرح زیر میباشد:

بسمه تعالی

سوم خرداد سالروز حماسه بزرگ فتح خرمشهر بر ملت غیور و مبارز ایران مبارک باد. فتح الفتوح دفاع مقدس بی شک نتیجه مجاهدت و مبارزه تمام آحاد ملت در سرتاسر میهن عزیزمان بوده است و در این خصوص ایفای نقش ارتش جمهوری اسلامی بعنوان بخشی انکار ناپذیر از جبهه دلیران بی بدیل بوده است.

ملت سلحشور ایران

وظیفه فرزندان شما در ارتش جمهوری اسلامی همواره دفاع از ملک و ملت در برابر تهدیدات مختلف تعریف شده است که این تهدیدات را می توان در دو عنصر تهدید خارجی-استعمار- و تهدید داخلی-استبداد- خلاصه نمود. فلذا فرزندانتان در ارتش جمهوری اسلامی با رصد نمودن عوامل این تهدیدات و اتکال به خداوند متعال همواره هوشیاری خود را حفظ نموده اند و این در حالی است که پرسنل ارتش مانند دیگر آحاد ملت درگیر مشکلات عدیده اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی می باشند.

مسلما این مشکلات در نتیجه سوء مدیریت و بی کفایتی برخی مسئولان نظام جمهوری اسلامی است و بر همگان مبرهن است که این بی کفایتی و سوء مدیریت بخصوص در سالهای اخیر بدلیل حاکمیت رفتارهای سلیقه ای و تفسیر به رای برخی مسئولان به نام قانون و نظام اسلامی است.

فلذا پرسنل خدوم ارتش نگرانی عمیق خود از سوء استفاده برخی مسئولان از قوانین کشور برای پیشبرد مقاصد شخصی و جناحی خود را اعلام می نمایند و به اقتدارگرایان قانون گریز هشدار می دهند که فرزندان ملت در ارتش جمهوری اسلامی سوء استفاده بیش از این از ابزار قدرت و ثروت و اسلحه بر علیه ملت ایران برای تثبیت حاکمیت سلیقه ای و دیکتاتوری را تحمل نخواهند کرد و اگر به رفتارهای غیر قانونی و غیر شرعی و غیر اخلاقی خود بر علیه ملت ایران ادامه دهند مطمئن باشند که با برخورد و قهر انقلابی فرزندان ملت در ارتش جمهوری اسلامی ایران مواجه خواهند شد.

"فمن یتوکل علی الله فهو حسبه"

2/3/1389

جمعی از فرماندهان و درجه داران ارتش جمهوری اسلامی ایران

 

منبع سايت تحول سبز

http://www.tahavolesabz.net/item/2376

جنبش سبز زنده است.

مریم بهنام

۳ خرداد ۱۳۸۹

راستی آن جمعیت میلیونی که در سکوت در خیابان‌ها قدم می‌زدند از کجا آمدند؟ هنوز نمی‌دانم چرا دولت در انتخابات ۸۸ ناگهان نقاب روشنفکری بر چهره زد و مناظره راه انداخت و در برابر تجمع پر شور مردم، خم به ابرو نیاورد، اما میدانم که کنترل اوضاع پس از اعلام نتایج دروغین، از دست دولت خارج شد و دلیل آن، فقط اتحاد ناگهانی یک ملت بود. آن جمعیت میلیونی روزنه ای از امید را مشاهده کرد و بی اعتنا به تفاوت‌ها، به خیابان آمد.

من یکی از کسانی هستم که در این دوران ناگهان سیاسی شدم، پس از جانب خود می‌نویسم و بس.

در دوران انتخابات، من حق پیدا کردم که در خیابان‌های شهرم سرود "ای ایران" را بخوانم، از راه شعار حرفم را به دولت بگویم و اعلام کنم که جمهوری می‌خواهم . ناگهان انگار بیدار شدم.

چرا سی سال هیچ نکردم. چرا نجنگیدم تا بتوانم آزاد باشم. نمی‌دانم اما امروز می‌دانم که من دیگر نمی‌ترسم و می‌دانم که مثل من، بیدار شده بسیارند. در این که نظام به بن‌بست رسیده شکی نیست اما در این وانفسا من از که باید دادخواهی کنم را نمی‌دانم، فقط می‌دانم که دیگر راه تازه‌ای برای زیستن یافته‌ام و می‌خواهم اینگونه زندگی کنم. وقتی فکر می‌کنم که در این سی سال چگونه چشم بر بی عدالتی بستم و بی اعتنا از کنار اعدام‌ها گذشته‌ام تعجب می‌کنم. چگونه می‌شود ندایی را بکشند و من فقط نگاه کرده‌باشم، چطور ممکن است جوان‌های شهرم را بی اطلاع اعدام کنند و من دم نزده باشم. چگونه زندگی‌ام را تفتیش کردند و من هیچ نگفتم.

من دیگر نمی‌ترسم و جنبش سبز از درون آدم‌هایی چون من بر آمده که بیدار شده‌اند. دیگر از هیچ چیز واهمه ندارم. دیگر از بی‌حرمتی، اختلاف طبقاتی، بیکاری، زیر سئوال بردن شعورم حتی دروغ و آدم کشی رویم ‌را برنمی‌گردانم. انگار ناگهان متوجه شده‌ام که می‌شود بدون اینهمه افتضاح هم زندگی کرد. سی سال زنده بودم و حال می‌خواهم زندگی کنم. می‌خواهم در سرنوشت مملکتم شریک باشم. انگار ناگهان هدفی برای من روشن شده و به من نیرو می‌بخشد تا با تمام وجود حقم را بخواهم. هر روز و هر ساعتی را به مملکتم اختصاص دهم و بخوانم و درک کنم که حریف کیست. با کمال میل در تظاهرات شرکت کنم، دست بند سبزم را با افتخار بر مچ داشته باشم و از نگاه های تیز بعضی از عابران نهراسم.

قانون زندگی قانون باور است و دیگر من باور دارم که می‌شود جور دیگر زیست. من به چشم خود دیدم که چگونه میرحسین ۶۷ رفت و میر حسین ۸۸ آمد. اتحاد مردم را در تظاهرات حس کردم. من تا قبل از این شاید حتی با خیلی از مردمم حتی هم کلام هم نمی‌شدم، اما امروز برای ماندگاری این اتحاد آستین‌هایم را بالا می‌زنم و میخوانم تا بدانم مردمم چه می‌گویند. می‌نویسم تا به مردمم بگویم من هم همان عطش را برای آزادی دارم که شما دارید.

دیگر نمی‌خواهم به‌زور قرآن بخوانم. دیگر نمی‌خواهم جدای از مردان در صفوف حاضر شوم. دیگر نمی‌خواهم تنها برای چند تار مو، فاحشه خوانده شوم. دیگر نمی‌خواهم از اینهمه بلا آگاه باشم و فقط نگاه کنم. دیگر نمی‌خواهم فقر و فحشا ببینم و دم نزنم. دیگر نمی‌خواهم مادران بر سر ناحق خاک فرزندان‌شان بگریند. دیگر نمی‌خواهم ببینم تمدن چند هزار ساله ایرانم فراموش می‌شود و مردمم در زندانی به‌وسعت مساحت ایران در بندند. دیگر نمی‌خواهم هر روز در گوشم آیه ترس بخوانند. دیگر نمی‌خواهم مردم به‌دلیل اعتقادشان اعدام شوند.

اندازه یک تاریخ حقم را خوردند. من یک انسانم و امروز حقم را می‌خواهم. می‌خواهم دولتم از دل ملتم بیرون آید. میخواهم به سربازان شهرم گل هدیه کنم نه سنگ. می‌خواهم وقتی مردی با من همکلام است به چشم‌هایم نگاه کند. می‌خواهم صدای گفتگوی احزاب مملکتم را در رسانه ها بشنوم. می‌خواهم نوجوان‌های کشورم در محیطی طبیعی عقل‌رس شوند نه اینکه زیر زور و ترس عقل خود را از دست بدهند. می‌خواهم هنگام اذان، حق داشته باشم تا انتخاب کنم که نماز بخوانم یا، نخوانم. می‌خواهم خبرنگاران شجاع مملکتم از خبرنگاری خود لذت ببرند و نهراسند از اینکه خبر می‌دهند. می‌خواهم نویسندگان ایرانی طعم خوش نشر آزاد نوشته های‌شان را مزه کنند. دیگر نمی‌خواهم زندانیان به‌زور توبه کنند. می‌خواهم دوباره افتخار کنم که من یک ایرانی هستم.

دولت زندانی می‌کند، تجاوز می‌کند، شکنجه می‌کند و می‌کشد، اما جنبش سبز هنوز نفس می‌کشد چون من و امثال من بیدار شده ایم؛ و از نفس نمی‌ا‌فتد چون من و امثال من بیشماریم.

منبع سايت تحول سبز

http://www.tahavolesabz.com/item/2436

۱۳۸۹ خرداد ۲, یکشنبه

یادداشتی از فخرالسادات محتشمی پور؛میم مثل مادر

فخرالسادات محتشمی پور در یادداشتی به مناسبت ورود مادران آمریکایی برای پیگیری وضعیت فرزندانشان در ایران نوشته است:

دلم می خواهد از مادر بنویسم. از این مهربان ترین موجود عالم. از این مخلوقی که گاه خالق خود را نیز برای کارهای خارق العاده اش به شگفتی می آورد. مادر! مادری که بهشت زیرپایش است. مادری که فارغ از دین و مذهب و اعتقاداتش الهه مهر است و عطوفت و سرشار از احساسات ناب نسبت به فرزند. مادر! مادری که حاضر نیست خاری به پای فرزندش بخلد و خود فرسنگ ها میان خار مغیلان برای او و به خاطر او قدم می زند.

حاضر نیست سایه غم حتی برای لحظه ای بر سر فرزندش بنشیند و هرگز نمی تواند اشک را در چشمان او حلقه زنان ببیند و آرام بگیرد. مادر! باید مادر بود تا عمق احساس او را نسبت به فرزندش درک کرد اما نه! همه انسان ها فارغ از جنسیتشان و سوادشان و تأهل و تجردشان و مقام و طبقه اجتماعی شان، مادر را خوب می شناسند که خود نه ماه همراه دائمی او بوده اند و از خون او ارتزاق کرده اند و گرمای وجودش قرارگاه تاریکشان را مطمئن و آرام بخش ساخته و پس از تولد شیره جان او را مکیده اند و بالیده اند و در دامان پرمهرش تربیت شده اند و

چه بگویم از شأن و مقام این فرشته مهربان که همه هستی اش را فدای جان گرفتن و بالندگی فرزندش می کند و وجودش را تا پایان عمر بدون او بی معنا می داند و مادر در سراسر کره خاکی مادر است بی هیچ تفاوتی.

دلم می خواهد از مادر بگویم . چه فرق می کند ملیتش، تابعیتش و زادگاه و موطنش؟ مادر مادر است. خواه فرزندش حاکم باشد خواه رعیت، خواه قاضی خواه متهم، خواه ظالم خواه مظلوم. او غمخوار فرزند است و نگران اعمالش و زندگیش. مادر مادر است و ما در این نزدیک یک سال مادران زیادی را دیدیم که پا به پای فرزندانشان رأی سبزشان را جستجو کردند و سوال کردند و مطالبه کردند و پا به پای عزیزانشان باتوم خوردند و گاز اشک آور خوردند و کتک خوردند در روز روشن و در کوچه و خیابان. و مجروح و مصدوم شدند و بازداشت شدند و گذشت برآنان آن چه گذشت و می دانیم و می دانند.

مادران ایران هر روزشان با دعای برای سلامت فرزندان و هر شبشان با دعا برای راحت آنان گذشت و می گذرد اما دل های نگران و مضطرب و چشمان منتظر هنوز بسیارند و من امروز وقتی چشمم بر تصویر صحنه هایی شکوهمند از لحظات وصال مادران و فرزندانی از تبار دیگر افتاد، سوزش اشک را با تمام وجود احساس کردم و در میان احساسی دوگانه و متناقض گرفتار آمدم: شادمانی برای وصال این منتظران هجران کشیده فرنگی از منظر نوع دوستی و هم دردی با مادران داغدیده و آسیب دیده و زجر کشیده هم وطنم.

مادر مادر است چه فرق می کند در کجای این کره خاکی فرزندش را به دنیا آورده باشد و بزرگ کرده باشد. او تا پایان عمر دلش برای جگرگوشه اش می تپد. با درد او دردمند می شود و سرور او شادش می کند و مادران سرزمین من ماه هاست که شادی گمشده زندگی شان را جستجو می کنند و غمی سترگ از رنجی که فرزندانشان به جور می کشند، بر دلشان سنگینی کرده است و جانگدازتر از آن داغی که بر دلشان نشسته و حاصل عمرشان که تباه شده چشمانشان را بی فروغ کرده و گرد ماتم را بر زندگیشان پاشیده است.

کاش مادران بازجوهای مسلمان و قضات مسلمان و دادستان های مسلمان و زندان بانان مسلمان و صادر کنندگان احکام قضائی مسلمان و اجرا کنندگان این حکم هایی که بندگان خدا لابد به نیابت از او برای حاکمیت عدالت علوی در این ام القرای مسلمین، صادر کرده اند و از آن مهم تر عناصر خودسرمسلمان!

در همین شب جمعه، شب گشوده شدن درهای رحمت الهی و استجابت دعا، یادشان بیاید که مادرانی در حسرت در آغوش کشیدن فرزند ماه هاست که می سوزند و در حسرت رهایی آنان از بند ظلم و در حسرت زندگی آرام و بی دغدغه و دلواپسی فرزندانشان بدون سرک کشیدن های مزاحمانی که خود را ضامن بهشت و دوزخ آنان می دانند و قصاص قبل از جنایت می کنند.

کاش مادران قدرت مداران و کاربدستان هواپرست دیار من هم باور کنند مادر مادر است، خواه فرزندش حاکم باشد خواه محکوم، ظالم باشد یا مظلوم. حالا که دعای مادر در حق فرزندش مستجاب است، خوب است این مادران مهربان برای رهایی فرزندانشان از چنگ شیطان نفس دعا کنند و از خدا بخواهند انسانیت، نوع دوستی، انصاف و مروت، آزادگی و عطوفت را به آنان بازگرداند.

من احساس مادران آمریکایی را پس از مدت ها دوری از فرزندانشان آن گاه که مقابل دوربین هایی در کشوری بیگانه و در یک هتل پنج ستاره آنان را در آغوش کشیدند می فهمم همان طور که احساس مادرانی که فرزندانشان به ستم گرفتار آمده و در اعتراض به این ستم در اعتصاب غذا به سر می برند و یا در چنگال بیماری اسیرند و جسم نحیفشان هرآن در معرض مخاطرات جدی است، درک می کنم. مادر مادر است. چه فرق می کند فرزندش آزاد باشد یا دربند و حالا من که فرزندانم از نعمت آزادی برخوردارند، در غم خواهرانم که از درد هجران فرزندشان به خود می پیچند و شب و روز و خواب و خوراک و آرام و قرار ندارند، طاقت از کف داده ام و برای هوشیاری مادرانی که غافلند یا خود را به غفلت زده اند دعا می کنم مبادا اعمال زشت و کریه فرزندان بدعاقبتشان، آنان را برای همه عمر شرمگین کند.

اللهم اجعل عاقبة امورنا خیرا

منبع سايت کلمه

http://www.kaleme.com/1389/02/31/klm-20029

یادداشتی از ژیلا بنی یعقوب:برای مادرم که آمریکایی نیست!

مادر! نمی دانم گناهت همین بود یا نه؟ا فقط می توانم بگویم به خاطر همه بی حرمتی هایی که به خاطر زندانی بودن فرزندت دیده ای ،شرمنده ات هستم .

ژیلا بنی یعقوب روزنامه نگار و فعال اجتماعی در آخرین مطلب وبلاگ خود نامه ای خطاب به مادرش نوشته وضعیت مادران ایرانی که عزیزانشان در زندان بسر می برند را با  مادران آمریکایی که برای دیدن فرزندانش به ایران آمده بودند را مقایسه کرده است. متن این یادداشت به شرح زیر است:

مادرم !ديدم که با دقت زياد به تصاوير مادران آمريکايي نگاه مي کني که با شور وشوق زياد فرزندان زنداني خود را در آغوش مي کشند ،به آنها گل و ديگر هدايايي را که با خود اورده اند هديه مي دهند ،با آنها ميوه و غذا مي خورند و حرف مي زنند و مي خندند.

خيلي بيشتز از معمول به اين تصويرها روي صفحه مونيتور خيره شده اي ؟به چه مي انديشي؟

به چه مي انديشي مادر؟

پاسخ ات ساده است:

"به اين فکر مي کنم که اگر من هم يک مادر آمريکايي بودم ،موقعي که به ملاقات تو در اوين مي آمدم احترام مي ديدم ،شايد ماموران تحقيرم نمي کردند ،شايد مجبور نمي شدم ساعتها در برابر ماموران و نگهبانان اشک بريزم تا بتوانم دخترم را براي چند دقيقه ببينم."

مادرم! به ياد مي آوري که عکس اميرکوچولو را برايم آورده بودي که مي دانستي دلتنگش هستم ،مي خواستي عکس را از دور نشانم بدهي و خوشحالم کني ،و مامور زندان با بي ادبي به تو گفته بود:اين عکس اصلا به چه درد مي خورد که با خودت آورده اي؟

مادرم!به ياد مي آوري که دلت مي خواسته يک سيب کوچک براي من بياوري تا بتواني آن را پوست بگيري و با هم بخوريم ،به ياد مي آوري که همسر يکي از زنداني ها با خودش کمي ميوه و لواشک آورده بود و مي گفت که عزيزش که ماههاست در انفرادي است،خيلي ميوه و لواشک دوست دارد و شايد با خوردنش لحظه اي رنج انفرادي را فراموش کند ! اما مامورها با عصبانيت همه چيز را به طرفتان پرتاب کرده بودند و گفته بودند :"اينجا زندان است و فرزندان شما زنداني!انگار يادتان رفته !"

به مادر شيوا نظرآهاري فکر مي کني که در روزهاي عيد مي خواست براي عزيز دربندش شيرين نخودي ببرد چون که اين نوع شيريني را دوست دارد و دلش نمي آمد روي سفره هفت سين اش شيريني بگذارد بي اينکه قبلش شيوا شيريني مورد علاقه اش را خورده باشد.

مادر !مکث کردي و با بغضي فروخورده گفتي :

"مادر است ديگر!دلش به همين خوش است که دخترش بعد از اين همه وقت چند تا شيريني نخودي بخورد."

مادر !به ياد مي آوري که اجازه ندادند براي شيوا شيريني ببرند و پدرش توي جيب هايش شيريني را پنهان کرده بود و وقتي مي خواست مخفيانه شيريني را از جيبش در بياورد و به دخترش بدهد چيزي جزخمير و پودر از شيريني باقي نمانده بود.

مادر !به صحنه ميوه خوردن و غدا خوردن مادران آمريکايي با عزيران دربندشان نگاه مي کني و مي گويي "خدا را شکر که بالاخره بچه هايشان را ديدند."

مادر !به مبل هايي که مادران آمريکايي در هتل استقلال روي آن نشسته اند ،نگاه مي کني و صندلي هاي کثيف سالن ملاقات اوين را به ياد مي آوري .به ياد مي آوري که به صندلي ها نگاه کرده و به من گفته بودي که اي کاش سالي يکبار اين ميز و صندلي ها و کف پوش هاي سالن را تميز مي کردند که اين زنداني ها و خانواده هايشان در فضايي کمي دلچسب با هم ملاقات کنند.گفته بودي اگر خودشان تميز نمي کنند کاش به تو و ديگر مادران اجازه بدهند که مواد شوينده بياوريد و سالن ملاقات را خوب بشوييد و برق بيندازيد.

مادر !به تلويزيون نگاه مي کني و به لباس هاي زنداني هايي آمريکايي و زيرلب مي گويي :خدا را شکر !لباس هايشان مرتب است .

و خيلي زود لباس هاي من و شيوا و بقيه زنان زنداني را در روز ملاقات به ياد مي آوري که نامرتب بودند و دلت براي ما سوخته بود و به مادر شيوا گفته بودي :ديدي بچه ها را با چه سر و وضعي آورده بودند؟

مادر! به دمپايي بزرگ مردانه که پايم بود نگاه کرده و گفته بودي که چرا نمي گذارند لااقل براي ملاقات کفش هاي خودتان را بپوشيد ؟ اگرمجبوريد دمپايي بپوشيد ،چرا اينقدر بايد برايتان بزرگ باشد که نتوانيد راحت با آن راه برويد؟

مادر !تو به لباس هايي که به تنم زار مي زد و چادري که سرم کرده بودند و چندان تميز نبود ،نگاه مي کردي و غصه مي خوردي و من دلداري ات مي دادم که مادر من !اين چيزها که غصه ندارد ،خوشحال باش که در بند ??? زنداني هستم ،بندي که نسبت به ساير بندهاي اوين بهتر و تميزنر است.

مادر! بارها و بارها روزهاي خودت و ديگر مادران زنداني ها را در اوين برايم مرور مي کني و مي پرسي

"گناه ما اين بود که مادراني ايراني بوديم و نه مادراني آمريکايي؟"

مادر! نمي دانم گناهت همين بود يا نه؟ا فقط مي توانم بگويم به خاطر همه بي حرمتي هايي که به خاطر زنداني بودن فرزندت ديده اي ،شرمنده ات هستم .

منبع سايت کلمه:

http://www.kaleme.com/1389/03/01/klm-20120

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۹, چهارشنبه

احمد يزدانفر! او فقط يک محافظ نيست

سرتیم حفاظتی میر حسین موسوی

تحول سبز- امیر فرشاد ابراهیمی: در خبرهای فوری آمده است که حاج احمد یزدانفر سرتیم حفاظتی میر حسین موسوی بازداشت شده است . حاج احمد را خیلی ها می شناسند و بچه های قدیمی لشکر بیست و هفت از همان زمانها که لشکر هنوز لشکر نشده بود و تیپ محمد رسول الله بود بیشتر می شناسند ، او الان مدت بیش از سی سال است که در کنار میر حسین موسوی است ، پاسدار جوانی که از قدیمی های سپاه جماران هست اگر عکسهای قدیمی و یا فیلمهای آرشیوی سخنرانی آیه الله خمینی در جماران را ببینید در آن جلو ردیفی از پاسدارهای جوان را می بینید که ایستاده اند در بسیاری از آنها عکس دوران جوانی حاج احمد یزدانفر را هم می بینید که دست بر پشت ایستاده است .

حاج احمد از سال ۱۳۶۲ که اوج سالهای بمب گذاری و ترور بوده است به عنوان محافظ مهندس موسوی برگزیده می شود و از همان سالها او یک نفس در کنار وی مانده است . او خودش علت این همراهی و وفاداری به مهندس را اینگونه گفته است :

« مهندس از معدود کسانی است که حرفش با عملش یکی است و به خاطر صداقتی که در مهندس دیدم ۳۰ سال درکنار او مانده ام …. »

خیلی ها حاج احمد را سردار جانبازان تهران می شناسند او تا کنون دهها بار مورد حملات تروریستی گروههای مسلح مخالف قرار گرفته است و شاید هم بدانید که تیم حفاظت موسوی از بدو تشکیل تا بحال بالاترین حملات وآمار شهدا را دارد در تعدادی از همین حملات حاج احمد هم مجروح شده است .

حالا دیگر او فقط یک محافظ نیست ،در طی این یکسال ما همه جا او را دیده ایم که در کنار موسوی ایستاده است و همه جا بوده است ، خندیده است ، شعار داده است ، بلندگو به دست گرفت، دویده است و ایستاده است ، همه جا بوده ، با موسوی دشنام شنیده ، بیداری کشیده ، بغض کرده است و اشک ریخته و حتا امید هم بخشیده است!

در همه‌ این روزها که موسوی و او را دیده ایم دیگر فهمیده ایم که جنس حاج احمد از جنس دیگر همکارانش نیست ! او حالا عضوی از خانواده‌ سبز اوست عضوی که فرقش با دیگر سبزها و شباهتش با « آنها » فقط آن گوشی بی‌سیمش است که گاه و بی گاه در عکسها هم معلوم هست !

شاید زیباترین کسی که در این یکساله از احمد یزدانفر دیدیم عکس مراسم اربعین همسر خواهر میرحسین بود که او نیز سیاه پوشیده و داغدار دیگران را در بغل می فشرد و گریه میکند . به حاج احمد که فکر می کنم می بینم او در این یکسال دانای کل همه قصه های این جنبش است !

 

منبع سايت دیوارنویس

http://www.divarnevis.com

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۸, سه‌شنبه

خفت و خواري تا چه حد؟

وزیر امور خارجه دولت کودتا در برابر رئیس جمهور برزیل خبردار ایستاده است. رئیس جمهوری که با این سر و وضع وی را حتی در یک رستوران آبرومند اروپا هم راه نمی دهند و گارسون آن رستوران هم هرگز نخواهد پذیرفت چنین خبردار در مقابل فردی که کمترین ارزشی برای طرف مقابلش قائل نیست بایستد و با جناب «لولای» دست در جیب، عکس یادگاری بگیرد. ولی وزیر خارجه کودتاچیان بقدری ذلیل و بی غیرت است که اینچنین در مقابل چنین فرد بی شعور و هتاکی کرنش می کند و شأن نداشته خود را حتی از یک گارسون هم پائین تر می آورد.

در عرف دیپلماتیک دنیا مهمترین اصل، رعایت پروتکل های تشریفاتی است که ساده ترین آن از پوشش ظاهری شروع می شود و سابقه ندارد که رئیس جمهور برزیل چنین گستاخی را در کشور دیگری مرتکب شده باشد. این رفتار وی با طرف ایرانی خود حکایت از اوج ذلت و حقارت جهانی دولت کودتا است. دولت و حکومتی که همه شرف خود را در مقابل چند تا موشک به روس ها و چینی ها فروخته، حکومتی که در مقابل دیدگان مردم دنیا مردم خودش را بخاک و خون می کشد، عزتی برایش باقی نمانده که «لولا» بخواهد به آن احترام بگذارد.





منبع سايت دیوارنویس

http://www.divarnevis.com

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۳, پنجشنبه

جاودان باد یاد سرخ شقایق های خونین میهن

شیرین علم هولی، فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وكیلی، مهدی اسلامیان

وحشت بزرگ خامنه ای و دستگاههای اطلاعاتی حکومتی از سست شدن برچسبهای تفرقه انگیز حکومتی که ملت ایران را به گروههای قومیتی و مذهبی کوچکتر تقسیم می‌نمود با ظهور جنبش فراگیر دموکراسی خواهی مردم ایران شکل بسیار جدی بخود گرفته و در آستانه سالگرد کودتای خونین 22 خرداد، تبدیل به بزرگترین نگرانی حکومت شد. جمهوری اسلامی در ماتم این است که مردم ایران انگ های حکومتی شیعه و سنی و کرد و ترک و بلوچ و عرب را کنار گذاشته و بار دیگر در یک روح واحد، بنام ملت ایران، دستان یکدیگر را فشرده و شانه به شانه، در برابر استبداد قیام نمایند.

ولی فقیه محاسبه کرده بود که با اعدام همزمان 5 ایرانی بیگناه و اطلاق «کرد» به آنها، علاوه بر زهر چشم گرفتن از توده مردم، مردم کردستان خود را در تحمل این رنج تنها یافته و سکوت و بی تفاوتی جنبش سبز را دلیلی محکم برای دور نگاه داشتن خود از این حرکت عظیم ملت ایران خواهند دانست.

اما آنچه استبداد حتی تصور آنرا نیز نمی کرد، واکنش یکپارچه ملت ایران بود. مردم نشان دادند که دیگر کمترین ارزشی برای کلیشه های ساختگی و تفرقه انگیز «قومی» و «مذهبی» حکومت قائل نبوده و «روح ایرانی» را زندگی دوباره بخشیده اند.

این فقط میرحسین نبود که بغض خود را در قالب پیامی درخشان به ملت ایران منتشر نمود، از کوههای دالاهو گرفته تا فکه و مهران، از آق قلا و داشلی برون گرفته تا تفتان و دلگان، از شادگان و صیدون گرفته تا سبلان و ائل گلی، از سرخس و توس گرفته تا کوه صفه و نیاسر، و همه چشمه ها و رودخانه ها و کوههای ایران، همه و همه در سوگ 5 لاله خونین گریستند و گریستند. اینبار دیگر برای کسی مهم نبود که «قومیت» و «مذهب» اعدامیان چیست، مهم این بود که 5 جوان پاک ایرانی بدست دیو استبداد بر خاک افتاده بودند.

خامنه ای که دستور خاموش کردن این 5 ستاره را داده بود تا تفرقه بکارد، فقط خشم و لعنت مردم سراسر ایران نصیبش شد، لعنتی که تا عمق گور نیز وی را خواهد سوزانید.

جاودان باد یاد سرخ شقایق های خونین میهن، شیرین علم هولی، فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وكیلی، مهدی اسلامیان

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۱, سه‌شنبه

چگونه بعد رسانه ای را در جنبش سبز تقویت کنیم

مصدقی سبز

این مقاله را طی چند روز و از تجربیات و اینترنت در آورده ام.

بعد از سخنان میر حسین موسوی در زمینه پرداختن به بخش رسانه های مستقل و گسترش اطلاع رسانی و آگاهی های عمومی در بین مردم و بالاخص قشر خاکستری و بی طرف ایران بحث رسانه و آگاهی بخشی در جنبش بالا گرفته است. تنها اینترنت و یا وبلاگ نیست که بتواند به جنبش ما در جهت اطلاع رسانی کمک کنند بلکه ابزار های فراوانی در این زمینه وجود دارد که من قصد دارم در این مقاله آن را برای شما معرفی کنم. هر مجرای اطلاع رسانی ممکن پتانسیلی است بالقوه که می توان آن را به بالفعل در آورد.

اصولا در هر جنبش و هر کاری نیاز به آگاهی های عمومی دارد و اصالتا هر کس و هر فرد تا نداند که چه می خواهد و چه نمی خواهد و نداند حقوق او چیست حرف زدن از احیای حق به یک امر غیر ضروری بدل می گردد. مثلا داستان معروف ارباب میمون ها که فکرکنم آن را شنیده باشید. اگر نشنیدید به طور خلاصه بیان می کنم. روزی فردی در خاور دور چند میمون دشت که باید برای او روزی هر نفر 10 آناناس بچینند و پیر ترین ان را نیز رهبر انان می کرد. روزی یکی از آنان به بقیه گفت که چه لزومی دارد ما برای او این کار را انجام دهیم؟ مگر خودمان نمی توانیم این کارهار را انجام داده و خودمان هر 10 تا را بخوریم؟ فقط کافی بود تا این حق آنان برای آن ها تفهیم شود تا آنان از آن مکان فرار کرده و از دستان ارباب میمون ها خلاص شوند. این نمونه ای واضح از لزوم آگاهی بخشی و رسانه هاست.

خوب این سوال شاید پیش بیاید چه اصولا ما چه چیزی را باید بگوییم و چه چیزی را نباید بگوییم؟ برای این که به این سوال پاسخ دهم نکته ای را باید متذکر شوم در باب اتاق فکر رسانه ای که جای آن در جنبش خالی است این اتاق فکر با پوشش قرار دادن همه افکار باید توسط یک سایت بر پایه وب2 یا گروپی در شبکه ای اجتماعی باشد و سردبیران و افراد گرداننده سایتها را با اهداف و استراتژی ها و آکسیون ها هماهنگ کند و نوعی هماهنگی در جنبش ایجاد کند تا افراد بدانند این هفته چه چیزی را پررنگ تر به آن بپردازند و هفته بعد چه چیزی را کمتر به آن بپردازند مثلا یک خبری ممکن است به ان دلیل درست شده باشد تا اذهان را به مدت یک یا جند هفته مشغول کند که اتاق فکر باید این مسئله را به بقیه متذکر شود. و دوم این که از اخبار و تحلیل هایی که باعث ضربه به وجهه ی آزادی خواهی و پلورالیسم و تفرقه در جنبش می شود جلوگیری گردد. بعضی نشریات و یا رسانه ها روی قشر بی طرف زوم کنند تا آن ها را جذب کنند. جوری خبر رسانی کنند که کسی که اصلا چیزی نمی داند هم اگر خبر را خواند منظور را متوجه شود. چون بعضی مواقع جوی خبر را منتشر می کنند که فقط کسانی که پیگیر اخبار هستند متوجه منظور آن خبر و یا تحلیل می گردند. حتی الامکان از لینکها (برای خبر های قدیمی تر و یا مفاهیم تخصصی و یا مختص به جنبش سبز و یا برخی اصطلاحات جنبش ) و عکس و ویدئو به صورت بهینه استفاده شود.

برخی رسانه ها روی طرفداران خود زوم بیشتری کرده و سعی کنند آن ها را جذب جنبش کنند. مثلا سایتی در زمینه ی سکولاریسم طرفداران سکولاریسم را به طرف جنبش با در نظر گرفتن سکولار بون جذب کند و یا سایتی روی افراد خاکستری و بی طرف زوم کرده وآنان را به جنبش جذب کند. و یا سایتی مختص به سربازان .سربازان را با عناوین و خواسته های جنبش متناسب با حال او آشنا کند. به طور کلی هر شخص بنابر تجربه و آن علاقه ای که دارد افراد را جذب جنبش کند. از حرف های غلو آمیز دروغ و اخبار پوچ و یا زیر سوال برنده و یا بی پایه استفاده نکنید چون موجب ضربه ی جنبش در نزد اذهان عمومی است.

به طور کلی ما در دنیای امروز را ه های فراوان و روش های گوناگونی در راه اطلاع رسانی داریم که از آن ها می توان به اینترنت، فایل های صوتی و تصویری، انیمیشن ها، پوستر ها و موارد چاپی و یا روزنامه های دیواری و دیوار نویس نیز اشاره کرد.

 

توییتر و فیس بوک و سایتهای اجتماعی (مبتنی بر کاربر یا وب 2):

این رسانه ها پتانسیل بالایی در اطلاع رسانی سریع، گسترده و بانفوذ و کوتاه دارند. که روش کار آن را همگی بلدید. این روش در مورد جنبش سبز مفید بوده و امتحان خود را پس داده و قبلا به طور گسترده استفاده شده است. تنها کاری که می توان کرد در دسترس قرار دادن چنین سایتهای فیلتر شده ای در اختیار افراد بیشتری است.

 

موبایل و SMS

بعد از کودتا و در حین کودتای انتخاباتی سال قبل این امر مسدود شد یعنی جلوی این راه ارتباطی را به دلیل اهمیت آن بستند و کنترل آن را نیز بعدا به دست سپاه یکی از ارگان های وابسته به رهبر سپردند. که این نشان از اهمیت ویژه ی این نوع رسانه ها دارد. از این کار می توان برای ارسال جک های سیاسی، ام ام اس های سیاسی و یا ارسال قرار ها و و اخبار مینیمالی به چند دوست ان هم محدوداستفاده زیرا در وسعت بالا ایجاد حساسیت کرده و عواقبب امنیتی دارد ولی تجربه نشان داده اس ام اس های زیر 10 تا 20 تا مشکل خاصی ندارد.

رسانه مهم و تاثیر گذار بعدی بلوتوث است و جز شما و خدا و نفر گیرنده (به جز هک های بلوتوثی و نفوذ غیره) کسی نمی تواند آن را کنترل کند. در این مورد هم شما با ارسال این نوع فایلها و دانلود کلیپ ها از یوتوب و کانورت فایل ویدئویی flv و یا دریافت فایلهای صوتی می توانید به دوستان و یا موبایلهای روشن در یک مکان این فایلها را ارسال کنید. مادون قرمز هم به همین شکل.

 

وبلاگ‌ها و وبگاه‌ها

این نوع از رسانه را کمابیش آشنایی با آن دارید.

ضمناً باید تصمیم بگیرید که می‌خواهید یک وبگاه مستقل داشته باشید یا یک بخش مربوط به کار شما در یک وبگاه بزرگ‌تر سازمانی. وبگاه‌های مستقل معمولاً موضوع واحدی در مورد یک فعالیت خاص دارند اما وبگاه‌های ادغام‌شده یک یا چند فعالیت را در یک وبگاه گستردهٔ سازمانی می‌گنجانند.

اگر می‌خواهید وبگاه مستقلی بسازید مخاطبانتان احتمالاً چنین انتظاراتی دارند:

1- اطلاعات مشخص و متمرکز

2- یک هدف روشن و واضح

3- اطلاعاتی برای بازدیدکنندگان جدید که با مسائل سیاسی آشنا شوند

 

اتاق رسانه‌ها

در این بخش رسانه‌های می‌توانند در مورد عقاید شما اطلاعات به دست بیاورند. بیانیه‌های رسمی، اطلاعات تماس شخصی که در سازمان مسئول رابطه با رسانه‌ها است، یا منابع رسانه‌ای مانند تصاویری برای استفاده در اینترنت یا چاپ مواردی است که می‌تواند در این بخش قرار بگیرد. اخبار مرتبط در رسانه‌ها، سخن‌رانی‌ها، یا گزارش‌ها هم می‌توانند در این بخش بیایند.

 

از نظر فنی

«سیستم‌های مدیریت محتوا»، که برای وبگاه‌هایی مناسبند که محتویات زیادی دارند و می‌خواهید این محتویات را به طور مرتب تغییر دهید. این سیستم‌ها، مانند وردپرس ، دروپال ، جوملا ، یا پلون به پایگاه‌داده نیاز دارند. این سیستم‌ها انعطاف و قابلیت‌های بیشتری دارند، مانند مجوزها که تعیین می‌کند کدام اعضا و کاربران حق به‌هنگام‌سازی در کدام بخش‌های وبگاه را دارند. به علاوه این سیستم‌ها واسط کاربری آسانی هم برای ویرایش محتویات وبگاه ارائه می‌کنند و در نتیجه کارکنان وبگاه نیاز ندارند که حتماً HTML بلد باشند.

 

صوت و ضبط صدا:

دیگر فقط متخصصان رسانه نیستند که می‌توانند یک قطعهٔ صوتی عالی بسازند. امروز هر کسی با دسترسی به چند ابزار مقدماتی و مقداری دانش پیش‌زمینه می‌تواند محتوای صوتی ایجاد کند. این راهنما چگونگی ساخت آثار صوتی قوی‌ای را که می‌توانند بیشتر از نوشته به مخاطب نزدیک شوند معرفی می‌کند.

محتویات صوتی انواع مختلفی دارند، از گفت‌وگوهای داخل استودیو و میزگرد و بحث‌های تلفنی تا ضبط رویدادها در محل وقوع. برنامه‌های مستند یا برنامه‌های ترکیبی (تلفیقی از مصاحبه، صداهای پس‌زمینه، موسیقی، صحبت‌های مجری یا مجریان، و ...) از دیگر شکل‌های رایج هستند. همهٔ این برنامه‌های متنوع را می‌توان به شکل پادکست عرضه کرد، یعنی پرونده‌های صوتی قابل بارگیری از روی شبکه.

برنامهٔ صوتی روش فوق‌العاده‌ای برای تماس با انبوه مخاطبین است ــ چه آن‌ها که از طریق ایستگاه‌های رادیویی به برنامهٔ شما گوش می‌دهند (اگر برنامه‌تان را از ایستگاهی پخش می‌کند) و چه آن‌ها که از اینترنت استفاده می‌کنند. از سویی وقتی کسی برنامهٔ شما را گوش می‌کند رابطهٔ صمیمی‌ای برقرار می‌کند ــ فقط شما و شنونده،‌ تنها. رادیو و برنامه‌های صوتی به طور کلی این قدرت را دارد که همزمان هم خصوصی و هم عمومی باشد؛ صمیمی و با پخش گسترده.

 

صوت و توزیع استراتژیک

یکی از بهترین جنبه‌های برنامه‌های صوتی این است که می‌تواند برای تکمیل و پشتیبانی سایر رسانه‌ها و ابزارهای ارتباطی استفاده شود.

عبارتی که متخصصان رسانه برای این موضوع به کار می‌برند «سکوهای چندگانه» است. منظور از این عبارت این است که بتوانید پیغام و حرف خود را از طریق حداکثر راه‌های ممکن مطرح کنید، چه با اینترنت و چه بیرون از اینترنت؛ در دسترس بودن یک اثر در اینترنت به صورت یک پادکست، یک پروندهٔ جاری، متن رونوشت قطعهٔ صوتی، و حتی عکس و ویدئو، همه به صورت پیوندهای وبی آسان، می‌تواند به پخش بیشتر آن اثر در رادیوهای محلی و حتی ملی کمک کند. همهٔ این سکوها به صورت متقابل به تقویت یکدیگر کمک می‌کنند.

 

فهرست عواملی که باید در نظر داشت

این بخش مسائل مهم و ضروری‌ای را که هنگام برنامه‌ریزی برای محتوای صوتی باید به آن‌ها توجه داشته باشید معرفی می‌کند.

مخاطب: تولید قطعات صوتی آموزنده و سرگرم‌کننده راه مؤثری برای جذب مخاطبین مختلف است. مردم از گوش کردن به دیگران و موقعیت‌های دیگر را خوششان می‌آید، چه در رادیو، چه در اینترنت، و چه حضوری. مخاطبین روستایی رادیو را بیش از رسانه‌های دیگر استفاده می‌کنند، به خصوص اگر به زبان محلی خودشان باشد. افراد کم‌سواد و بی‌سواد هم صوت را روش بسیار مؤثری برای دریافت اطلاعات و یادگیری می‌دانند. جوانان اهل اینترنت نیز از صوت و پادکست استقبال می‌کنند و هر روز تعداد بیشتری از آن‌ها به این پدیده رو می‌آورند.

هزینه: هزینهٔ ساخت صوت نسبتاً پایین است. آن چه لازم دارید یک دستگاه ضبط‌صوت دیجیتال است و یک نرم‌افزار برای ویرایش صدا و تبدیل آن به یک قطعهٔ صوتی قابل توزیع ــ و هر دو این ابزارها را می‌توان شریکی استفاده کرد و هر تولیدکننده برای زمان محدودی به آن‌ها نیاز دارد. حتی می‌توان از یک دستگاه ضبط صوت غیردیجیتال (مانند واکمن سونی) استفاده کرد و بعد آن را با یک رایانه ضبط کرد تا دیجیتال و قابل ویرایش شود.

زمان تولید: قطعات صوتی معمولاً بین ۳۰ ثانیه (مثل بیشتر تبلیغات رادیو و تلویزیون) تا پنج دقیقه (مانند بیشتر قطعات خبری در برنامه‌های رادیویی) زمان دارند. برنامه‌های مستند و مهم‌تر ممکن است تا نیم ساعت هم طول بکشند. با یک قانون کلی و سرانگشتی می‌توان گفت برای پنج دقیقه برنامهٔ قابل پخش حدود یک ساعت زمان تولید لازم است.

مهارت مورد نیاز: برای گردآوری صدا (ضبط یا تکثیر از جای دیگری) تنها مهارت مورد نیاز تنظیم صدای مناسب (از طریق گوش دادن دقیق و تنظیم میزان بلندی صدا در قسمت‌های مختلف) است. مرحلهٔ ویرایش مهارت بیشتری می‌خواهد اما آن نیز برای مبتدیان قابل حصول است و هر روز ساده‌تر هم می‌شود.

زمان‌بندی: قانون «یک ساعت برای هر پنج دقیقه» یک برآورد علمی نیست اما بر مبنای تجربهٔ بسیاری از تولیدکنندگان رادیو به دست آمده است. دست کم نیمی از این زمان صرف یافتن صدا و ضبط آن می‌شود، سپس یک‌چهارم صرف بررسی محتوای ضبط‌شده و تصمیم‌گیری در مورد حذف یا حفظ قسمت‌های مختلف، و سپس یک‌چهارم نهایی صرف تدوین صوت و آماده‌سازی قطعهٔ‌ قابل توزیع می‌شود.

 

منابع سخت‌افزاری مورد نیاز

این سخت‌افزارها پیشنهاد می‌شود:

ضبط‌صوت: این روزها ضبط‌صوت‌های دیجیتال رایجند، اما می‌توان از ضبط‌صوت‌های آنالوگ هم استفاده کرد. از هر کدام که استفاده کنید، وقتی صوت وارد رایانه می‌شود به صورت دیجیتال است و می‌توانید با نرم‌افزار رایگان ویرایش صوت دیجیتال آن را ویرایش کنید. می‌توانید از یک ضبط‌صوت مینی‌دیسک، هر نوع ضبط‌صوت دیجیتال، ضبط‌صوت‌های آنالوگ حرفه‌ای، یا یک «واکمن» ساده استفاده کنید. اگر قصد دارید ارتفاع صوت1 را برای پخش در رادیو تنظیم کنید نوار کوچک (معروف به مینی‌کاست) مناسب نیست زیرا کیفیت صدایی که تولید می‌کنند برای پخش مناسب نیست. دو ویژگی مهم که در برخی از دستگاه‌های ضبط‌صوت وجود دارند و در برخی نه وجود یک زمان‌سنج و قابلیت تنظیم بلندی صدا است. هیچ کدام از این دو ضروری نیست، اما وجودشان بی‌نهایت مفید است.

میکروفون: بهتر است یک میکروفون خارجی داشته باشید، چون می‌توانید آن را تا حد ممکن به منبع صدا نزدیک کنید. هر میکروفون استانداردی، چه خطی و چه معمولی،2 مناسب است. بیشتر ضبط‌صوت‌ها میکروفون‌های داخلی‌ای دارند که برای بیشتر استفاده‌ها مناسبند اما برای پخش رادیویی کیفیت کافی ندارند. اگر مجبورید از میکروفون داخلی دستگاه ضبط‌صوت استفاده کنید دستگاه را تا حد ممکن به منبع صوت نزدیک کنید ــ اگر مصاحبه است، ضبط‌صوت را نزدیک دهان شخص بگیرید. با تجربه و آزمایش ویژگی‌های دستگاهتان و عملکردش در موقعیت‌های مختلف را بشناسید.

هدفون: برای اندازه‌گیری درست بلندی صدا یک هدفون نیاز دارید. با هدفون می‌تواند صدا را به دقیقاً به همان صورتی که ضبط نهایی می‌شود و در نتیجه به همان صورتی که مخاطبان خواهند شنید بشنوید.

 

مراحل تولید یک قطعهٔ صوتی عالی

گام یک: برنامه‌ریزی

یک قطعهٔ صوتی عالی فقط با تنظیم بلندی صدا به دست نمی‌آید. برنامه‌ریزی برای آنچه می‌خواهید تولید کنید مرحلهٔ ضروری و اولیه است. در طول فرایند ساخت هم باید برنامهٔ خود را مرور کنید تا مطمئن شوید دارد طبق طرحی که از اول در نظر داشتید پیش می‌روید. در برنامه‌تان باید برای پرسش‌های زیر پاسخ داشته باشید:

- این برنامه برای چه کسی است؟ مخاطبتان را مشخص کنید.

- پیام اصلی برنامه چیست؟ قصد دارید شنونده چه چیزی بیاموزد، یا احساس کند، یا انجام دهد؟

- چه موانعی ممکن است جلوی رسیدن این پیام به مخاطب را بگیرند؟ (مثلاً دستکاری از طرف رسانه.(

 

گام دو: انتخاب قالب

رایج‌ترین قالب‌ها از این قرارند:

- میزگرد: یک مصاحبه‌گر با دو یا چند شرکت‌کننده

- تلفنی: ضبط صدای شرکت‌کنندگان از طریق تلفن؛ معمولاً در استودیو استفاده می‌شود. (توجه: دربارهٔ محدودیت‌های قانونی ضبط صدای افراد در تلفن مراقب باشید؛ در بعضی کشورها این کار مجاز نیست، حتی اگر خود شخص اجازه داده باشد. و یا حتی ممکن است رادیو و صوت در انحصار باشد.)

- مصاحبهٔ انفرادی: با یک مصاحبه‌گر و یک مصاحبه‌شونده

- برنامهٔ ویژه: ترکیبی است از گفتار، صدای پس‌زمینه، راوی، و عناصر دیگر.

- نمایشی: حوزهٔ گسترده‌ای است و می‌تواند شامل تئاتر، موسیقی، و سایر قالب‌های سرگرم‌کننده باشد.

- اطلاع‌رسانی: قطعه‌ای که کار اصلی‌اش انتقال اطلاعات است، مانند یک اطلاعیه یا آگهی تبلیغاتی که اطلاعات آموزنده‌ای می‌دهد.

- پشتیبانی از پیام: استفاده از یک شخص معروف، مانند یک رهبر یا یک چهرهٔ سرشناس، برای ابلاغ یک پیام.

 

گام سه: انتخاب سبک

برای انتخاب سبک باید در این موارد تصمیم بگیرید:

- رسمی یا غیررسمی: می‌خواهید با طنز و حالت خودمانی به مخاطب نزدیک شوید یا مایلید اطلاعات را با اتکا بر منابع موثق و «کارشناسان» منتقل کنید؟ واضح‌ترین مثال سبک رسمی یک قطعهٔ خبری که در آن موثق بودن منابع خبر مورد تأکید است.

- با راوی یا بدون راوی: آیا می‌خواهید تمام برنامه با صدای شرکت‌کننده یا شرکت‌کنندگان ساخته شود، مانند کاری که بسیاری از برنامه‌های به سبک «تاریخ شفاهی» انجام می‌دهند، یا می‌خواهید یک «مجری» قطعات را برای مخاطب به هم متصل کند؟

 

گام چهار: آماده شدن برای برای ضبط

- چه بخواهید مصاحبه ضبط کنید، و چه بخواهید صدای خام برای استفاده‌های آتی، باید قبل از شروع ضبط اصلی زمانی را آزمایش صدا اختصاص دهید.

- صداهای پس‌زمینه مانند صدای دستگاه تهویه، یا صدای پرندگان ممکن است هنگام ضبط به گوش نیاید، اما وقتی با هدفون گوش می‌دهید ناگهان متوجه می‌شوید صداهای بلندی هستند. بعضی صداهای پس‌زمینه می‌توانند به فضاسازی کمک کنند، اما برخی فقط حواس شنونده را پرت می‌کنند. اگر صدای مشکل‌سازی وجود دارد خواهش کنید آن را قطع کنند یا اگر لازم شد به مکان دیگری بروید. هیچ چیز بدتر از این نیست که چیزی را ضبط کنید و با خود ببرید که قابل استفاده نیست (و این زیاد اتفاق می‌افتد) تنها به این دلیل که در زمان ضبط احساس کرده‌اید برطرف کردن مشکل صدا کار نامناسبی است.

- اگر مصاحبه‌ای را ضبط می‌کنید قبل از شروع بلندی و وضوح صدای شرکت‌کننده یا شرکت‌کنندگان را آزمایش کنید و اگر لازم بود تغییراتی بدهید - مانند تنظیم بلندی ضبط صدا، جابه‌جایی میکروفون، جابه‌جا کردن افراد، یا تغییر محیط.

- از این «زمان آزمایش» می‌توانید می‌توانید برای خودمانی کردن فضا استفاده کنید ــ افراد معمولاً از این که صدایشان ضبط شود عصبی می‌شوند و صحبت کردن با یک میکروفون برایشان راحت نیست، اما شما می‌توانید از این مراحل استفاده کنید و آن‌ها را تا حد ممکن آرام کنید. به آن‌ها خوشامد بگویید، اگر مناسب دیدید جوکی تعریف کنید، و سپس بگویید می‌خواهید چند سؤال «نمایشی» بپرسید که ضبط نمی‌شوند. «صبحانه چه خوردید؟» سؤال اول استانداردی است و فضا را خودمانی‌تر می‌کند و برای بررسی بلندی صدا هم مناسب است. برای بعضی از مصاحبه‌ها شاید بد نباشد که پیش از شروع مصاحبه با توضیح دادن نوع سؤالاتی که خواهید پرسید مصاحبه‌شونده را آماده کنید. این کار به خصوص اگر مصاحبه زنده پخش خواهد شد یا اگر امیدوارید مصاحبه با کمترین ویرایش و دستکاری استفاده شود بسیار مفید خواهد بود.

 

گام پنج: مرور صداهای ضبط‌شده

یکی از مهم‌ترین گام‌ها در تولید قطعات صوتی گوش کردن به قطعات ضبط‌شده و یادداشت برداشتن یا کاملاً رونویسی کردن حرف‌های زده شده و قسمت‌های خوب صدا است. اگر این کار را تند و مختصر انجام می‌دهید، به آن «ثبت»1 می‌گویند. این کار زمان‌بر است و یک اشتباه رایج در میان سازندگان قطعات صوتی، چه مبتدی و چه حرفه‌ای، عجولانه ثبت کردن است. نتیجهٔ این کار میزان زیادی اتلاف وقت است! مرور و ثبت محتوایتان ارزش صرف وقت مناسب را دارد.

ثبت می‌تواند بسته به نیاز و شرایط شما شکل‌های مختلفی به خود بگیرد، اما دست کم باید زمان هر پاراگراف یا هر صدا ثبت شود (مطمئن باشید که پخش را از لحظهٔ 00:00 شروع می‌کنید)، و ثبت زمان صحبت‌های مناسب یا صداهای پس‌زمینهٔ خوب نیز مفید است. زمان شروع، چند کلمهٔ اول، چند کلمهٔ آخر، و زمان پایان هر قسمت را یادداشت کنید. به عنوان مثال:

مقدمه (00:20): «به نظر من مهم‌ترین جنبهٔ ...

پایان: ... را همه باید بدانند.» (00:50)

اگر ضبط‌صوت شما زمان‌سنج دارید می‌توانید از یک زمان‌سنج دستی برای این کار استفاده کنید.

ضمناً می‌توانید برای خودتان یادداشت بگذارید، مانند «مرور کلی»، یا «بخش ۳ ــ مهم»، تا بعداً به راحتی به یاد بیاورید این قسمت از صدا به کدام قسمت از طرح شما مربوط است. اگر می‌خواهید ثبت را در یک جدول انجام دهید می‌توانید یک ستون برای چنین یادداشت‌هایی در نظر بگیرید و اگر به جای جدول پر کردن، رونویسی کامل‌تری انجام می‌دهید می‌توانید این یادداشت‌ها را با علامت‌های یکسانی در کنار متن اضافه کنید. به هر حال به هر روشی که این کار را انجام می‌دهید، این گام را مرحلهٔ شناسایی قطعاتی بدانید که بعداً قرار است هنگام ویرایش یا تدوین از آن‌ها استفاده کنید.

 

گام شش: ویرایش و «بسته‌بندی» محتوا

همین که قسمت‌های قابل استفادهٔ محتوای خود را شناسایی کردید می‌توانید با کنار هم قرار دادن آن‌ها شروع به ساخت قطعهٔ خود کنید. در این کار ممکن است لازم شود برای متصل کردن بعضی موضوعات گفتارهای تازه‌ای ضبط کنید. حتی اگر قطعهٔ شما فقط سه بخش دارد (مثلاً یک مقدمهٔ سه‌جمله‌ای، یک مصاحبهٔ دودقیقه‌ای، و یک نتیجه‌گیری با معرفی منابع برای اطلاعات بیشتر) باید این سه قطعه را دقیقاً مشخص کنید و به نحوهٔ ترکیب آن‌ها با یکدیگر به خوبی فکر کنید. در این مرحله مهم است که به اولویت‌هایی که در گام یک مشخص کردید مراجعه کنید تا از مسیری که در نظر داشته‌اید خارج نشوید.

 

گام هفت: استفاده و انتشار

اگر قطعهٔ صوتی جالب و گیرایی بسازید هم می‌توانید آن را در اختیار ایستگاه‌های رادیویی قرار دهید و هم توزیع‌کنندگان اینترنتی. یک قطعهٔ صوتی می‌تواند عمر مفید طولانی‌ای داشته باشند، به خصوص اگر راجع به یک زمان یا رویداد خاص نباشد. قابلیت استفادهٔ مجدد از یک قطعهٔ صوتی نشانهٔ قوت آن است. یک اثر صوتی می‌تواند در یک پایگاه‌دادهٔ صوتی در اینترنت بایگانی شود، در شوهای رادیویی با شکل‌های جدید و متفاوتی پخش شود. تحقیق پیش از شروع کار و برقراری روابط کاری بیشتر لازمهٔ موفقیت در توزیع محتوا بر روی اینترنت و در رادیو است.

 

گام هشت: ارزیابی

ارزیابی موفقیت و اثرگذاری یک قطعهٔ صوتی می‌تواند بسیار دشوار باشد. اطلاعات در مورد شنوندگان برنامه‌های اینترنتی را می‌توانید با کمک وبگاه‌هایی که آمار بازدید و بارگیری در وبگاه‌ها را محاسبه می‌کنند به دست بیاورید، و ایستگاه‌های رادیویی هم ابزارهایی برای تخمین تعداد شنوندگان خود دارند. اما ارزیابی اثرگذاری و موفقیت واقعی نیازمند تشکیل گروه‌هایی از شنوندگان برای دریافت نظرشان، استفاده از پرسش‌نامه، و روش‌های دیگری است که در صورت وجود اطلاعات کافی از شنوندگان قابل استفاده‌اند. می‌توانید قبل از پخش واقعی برای تعداد محدودی شنونده پخش کنید و از آن‌ها بخواهید نظرشان را (با پست الکترونیکی، تلفن، حضوری، ...( به شما بگویند.

 

نکات مهم و اشتباهات رایج

انحراف از طرح اولیه: گم شدن در کار و ساختن چیزی که با آن چه در نظر داشته‌اید بسیار فرق دارد مشکل رایجی در ساخت برنامه‌های صوتی است، زیرا عوامل بسیاری وجود دارند که از کنترل شما خارجند. مثلاً مصاحبه‌شونده ممکن است دقیقاً آن چیزی را که شما انتظار دارید نگوید یا آن قدر که می‌خواسته‌اید خوش‌بیان نباشد، یا ممکن است صدای پس‌زمینه مزاحم شده باشد و در نهایت محتوایی ضبط کرده‌اید که مشکل‌ساز است.

پرهیز از حرکات جسورانه: به حرف دلتان گوش دهید: اگر بار اولی که چیزی را شنیدید از آن خوشتان آمد احتمالاً مخاطب هم از آن خوشش می‌آید. نادیده گرفتن این احساس وقتی که نیازمند محتوا یا موضوعات بیشتری هستید اشتباه رایجی است. اما اگر از چیزی خوشتان نمی‌آید نباید از آن استفاده کنید. اگر لازم دارید چیزی اضافه کنید به جای ور رفتن با قطعات صوتی‌ای که به هم نمی‌خورند از گفتار و راوی استفاده کنید. یک جملهٔ معروف قدیمی در پخش رادیو که به هر تولیدکنندهٔ تازه‌کاری هم آموزش داده می‌شود این است: «اگر شک داری بگذارش کنار

تولید محتوای جدی اما کسل‌کننده: یک اشتباه رایج ساخت برنامه‌های جدیِ خسته‌کننده است، به خصوص اگر موضوع مورد نظر بسیار جدی باشد. جدی بودن موضوع به این معنی نیست که برنامه باید کسل‌کننده باشد. با استفاده از موسیقی، جلوه‌های صوتی، و صداهایی از واقعیت (صداهای زمینه) کمی به برنامه طعم و رنگ بدهید. صحبت‌های مردم عادی در کوچه و خیابان1 در پخش‌های رادیویی رایجند و می‌توانند به هر قطعهٔ صوتی‌ای کمی رنگ و تنوع ببخشند.

 

منبع سايت جرس

http://www.rahesabz.net/story/14359/

http://www.rahesabz.net/story/14475/

http://www.rahesabz.net/story/14639/