۱۳۹۰ مرداد ۲۴, دوشنبه

مردم بیش از هر کسی از خامنه ای متنفر شده اند

گزارش "افسانه نگاهی" از تهران برای پیک نت

پشت دودغلیظ و چند رنگ

تهران در انتظار حادثه

 

کسانی را دیدم که حتی تا سال گذشته هم طرفدار احمدی نژاد و سینه چاک رهبر بودند و امسال یا خجالت زده بودند و یا به جمع اکثریت مردم پیوسته اند که از رهبر نفرت دارند. باور کنید که مردم بیش از هر کسی از خامنه ای متنفر شده اند. باید بین مردم باشید تا این را با الفاظ و اشکال مختلف بشنوید و احساس کنید.

خودتان میدانید که من در چه رشته ای متخصص هستم و در سفرهای یکساله ام به ایران در چه سطحی تماس و ارتباطات دارم. حتی در میان خانواده شهدا این نفرت عمیقا شکل گرفته است. من اصلا نمی خواهم قضاوت کنم که مردم حق دارند و یا ندارند. فقط می خواهم آنچه که هست را منتقل کنم.

مردم آرام آرام و بدون تظاهر جلو می روند. همه منتظر یک فرصت اند. درباره ترافیک تهران هم  حرف نو اینست که از عقب همه اتومبیل ها اگر در گذشته دود یک رنگ بیرون می آمد، حالا دود چند رنگ بیرون می آید. یک چیزی بنام بنزین درست کرده اند و مردم می ریزند توی ماشین هایشان که خود مردم، ببخشید، اسمش را گذاشته اند: شاش اسلامی!

درباره صدا و سیما هم این جمله حجت را تمام می کند: درش تخته شده!

اصلا کسی با سیما کاری ندارد. صاحب یهودی فارسی وان (فارسی یک) یک کانال تازه بنام "زمزمه" راه انداخته که سریال هایشان مزخرف تر و پوچ تر از سریال های فارسی وان است. مردم دیدن همین سریال های پوچ و مزخرف را به سریال ها و برنامه های سیما ترجیح داده اند و از صبح تا شب پای تلویزیون و ماهواره میخکوب شده اند. مردم با این سریال ها، در ذهن و رویاهایشان از ایران و فضای غیر قابل تحملی که درست شده بیرون می روند.

از جمهوری به پائین چهره شهر مذهبی و یا مذهبی تر است، اما نه آن مذهبی که حکومت روی آن حساب کند. مردم سرشان به روزه و عبادت خودشان گرم است و کاری به کار حکومت ندارند. فقط برای آنکه بدانید چه فاصله ای بین مذهب حکومتی و مذهب مردم ایجاد شده برایتان می نویسم که اکثریت مردم وحشت دارند از این که کنار مساجد و تکایا شربت و یا مواد غذائی بگیرند. برخلاف گذشته که می گفتند شربت امام حسین و یا امام حسن و یا دو طفلان مسلم، حالا اسم شربت را گذاشته اند شربت امام زمان! در گذشته برای گرفتن شربت و حلوا و خرما، مردم از هم جلو می زدند، اما حالا از کنار کسانی که این نذری ها را می دهند با بی اعتمادی رد می شوند.

هر بار غروب بعد از افطار که از خانه خواستم بیرون بروم مادرم سفارش کرد که از دست کسی در خیابان و یا کنار مساجد چیزی بعنوان نذری نگیری. می گفت موادی در آن می ریزند که بیهوش می کند و می برند برای تجاوز!

گرانی و درماندگی مردم قابل وصف نیست. احمدی نژاد عملا رفته است. کافی است روی پیشخوان روزنامه فروشی ها عناوین صفحات اول روزنامه ها را بخوانید تا به همین نتیجه ای برسید که من رسیدم. بندرت نام او در صفحه اول روزنامه ها پیدا می شود و اگر هم اسمی از او باشد نقل قولی از اوست. مثلا درباره خوبی تعطیلات پنجشنبه! تصمیمات دولتی با عناوینی که مرجع مشخصی ندارد منتشر شوند.

همه منتظر حادثه ای هستند که خودشان هم نمی دانند چیست و وقتی از انتخابات صحبت می کنی، می گویند: برو بابا دلت خوشه!

درباره وضع اقتصادی فقط همین یک قلم را برایتان می نویسم و شما بقیه اش را خودتان حدس بزنید. پارسال وقتی در بازار تهران راه می رفتی، همه به هم تنه می زدند تا بتوانند برای خود راه باز کنند. مغازه دارها از سر سیری با مشتری حرف می زدند و حتی با بی ادبی. امسال از خلوتی می توانی حتی در بازار بدوی. مغازه دارها جلوی مغازه ها ایستاده و با چاپلوسی مشتری ها را به داخل مغازه دعوت می کنند.

درباره فقر هم خودم دیدم که صبح زود مینی بوس های شهرداری کسانی را که کنار خیابان از حال رفته اند جمع می کنند و می ریزند داخل مینی بوس ها و می برند. عده ای می گویند آنها را می برند به خانه مخصوصی که شهرداری برای نگهداری این افراد درست کرده، اما مردم بیشتری می گویند آنها را می برند و خارج شهر در بیابان می ریزند بیرون. باور نمی شود کرد که آنها دوباره بتوانند از بیابان خودشان را به شهر برسانند و احتمالا همانجا در بیابان تلف می شوند. خیلی از این آدم ها از شهرستان ها به تهران می ایند و دچار این سرنوشت می شوند.

گرمای شدید و ترافیک چنان سنگین و هوای آلوده چنان دست به دست هم داده اند که مردم ترجیح میدهند بیشتر در خانه بمانند و بیرون نیآیند. حتی سعی می کنند از مغازه های دور و بر خانه خرید کرده و زود برگردند به خانه.

اما درباره سپاه

مردم می دانند که همه چیز در اختیار سپاه است. فقط خشکسوئی ها، آریشگاه ها، بقالی ها و لبنیاتی ها و قهوه خانه ها و رستوران ها باقی مانده اند که آنها هم اغلب یک جورهائی به سپاه و بسیج وصل شده اند تا بتوانند نانشان را در آورند.

عیب او جمله بگفتم، هنرش را هم بگویم.

وضع نت خوب شده. یعنی سرعت کامپیوتر بهتر شده است. این بخاطر نت جدید ایران است. قرار است از اواخر شهریور بهتر هم بشود. حکومت خودش هم فهمیده که با فیلترینگ و سرعت کم کردن اینترنت نمی تواند جلوی ارتباط اینترنتی مردم را بگیرد. ضمنا کار خودشان هم فلج شده بود.

درباره جنبش سبز هم برایتان بنویسم:

با هرکس در باره موسوی صحبت می کنی، اگر با احترام از او یاد نکند، با ابراز همدردی برای مظلومیت او یاد می کند. سید مظلوم اصطلاح جدید مردم برای اوست. بعضی ها هم با صفات و الفاظ ناشی از فرهنگ خودشان از پایداری و مقاومت او تعریف می کند و آن را می ستایند.

هر وقت موبایل و یا تلفن منطقه ای به هر دلیل قطع می شود، فورا مردم همدیگر را خبر می کنند که لابد در آن منطقه تظاهرات شده. همه منتظرند.

منبع پيک نت:

http://www.pyknet.net/1390/08mordad/20/page/32Gozaresh.php

حاکمیت در ضعیف‌‌ترین موقعیت 33 سال گذشته قرار گرفته

نتیجه گیری از دو دیدار و دو سخنرانی رهبر جمهوری اسلامی جز این نیست

در هفته گذشته و بدنبال دو دیدار و سخنرانی علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی که در آن‌ها به دفاع از سیاست‌های خویش پرداخت و مدعی حفظ پرچم انقلاب 57 شد، به حق این سئوال برای مردم و نیروهای سیاسی مطرح شد: چه پیش آمده، که خامنه‌‌ای به دفاع از خویش برخاسته؟

حق با همه آنهاست که سخنرانی رهبر جمهوری اسلامی در دو دیدار هفته گذشته (با سران حکومتی که خود تشکیل داده و جوانان و دانشجویانی که به دیدارش برده شده بودند) را دفاع از خویش ارزیابی کردند. ما نیز همین عقیده را داریم.

آقای خامنه‌‌ای که حتی در لایه‌های پیرامونی نظامی‌ها و غیر نظامی‌های اطراف خویش نیز تحت فشار حاصل و نتیجه سیاست‌های دو دهه گذشته و بویژه 7 سال گذشته است، اکنون به دو بزنگاه مهم دیگر نزدیک می‌شود. یعنی انتخابات مجلس، بزنگاه اول، و بدنبال آن، بزنگاه دوم، یعنی انتخابات ریاست جمهوری!

تمام تلاش و کوشش وی آنست که این دو پیچ تند را با کمترین عقب نشینی از آنچه خود کرده و یا به حساب او نوشته شده پشت سر بگذارد. او با همین انگیزه، فتیله ادامه رسوائی باند احمدی نژاد را تا پیش از بلند شدن صدای آن گروه از فرماندهان سپاه که مخالفت حکومت سپاهی، مخالف کودتا و مخالف حمایت از احمدی نژاد بوده و هستند، پائین کشید. گرچه، چه این فتیله پائین کشیده می‌شد و چه پائین کشیده نمی‌شد، آنچه مردم و حکومتی‌ها و حتی یاوران رهبر جمهوری اسلامی باید می‌دانستند، دانستند.

اگر جمهوری اسلامی بر مدار انقلاب 57 بود و مردم حامی حاکمیت کنونی، دیگر نیازی به این دو ادعا نبود. چنان که آقای خامنه‌‌ای در هر دو سخنرانی بارها آن را تکرار کرد. اگر نسل جوان کشور حامی حاکمیت کودتائی بود، نیازی به‌‌ترتیب دادن دیدار با جوانان و دانشجویان نبود. اساسا، روش رهبر جمهوری اسلامی چنین است که هر گاه در منگنه سنگین‌‌ترین فشارها قرار میگرد تن به دیدارهائی از نوع دیدار با جوانان و دانشجویان میدهد. چنان که در هفته اول پس از کودتای 22 خرداد، تن به دیدار با فاطمه کروبی (همسر شیخ مهدی کروبی)، منتجب نیا (نماینده حزب اعتماد ملی) و مرتضی الویری (نماینده ستاد انتخاباتی کروبی) و ... داد و چاپلوسانه‌‌ترین سلام علیک را هم با فاطمه کروبی کرد! دیداری که نمایندگان ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی در آن شرکت نکردند. شرکت نکردند، زیرا اگر دو فرد درحاکمیت جمهوری اسلامی عمیقا با مانورها و سیاست بازی‌ها و ضعف‌های شخصیتی علی خامنه‌‌ای آشنا باشند، دومین آنها میرحسین موسوی است و اولین آنها‌هاشمی رفسنجانی!

اگر فغان مردم از گرانی و فقر بالا نرفته بود، آقای خامنه‌‌ای در این دو دیدار منتقد طرز اجرای اصل 44 نمی‌شد و چهره اپوزیسیون به خود نمی‌گرفت.

اگر دارو دسته کودتا و باصطلاح حاکمیت یکپارچه‌‌ای که ایشان تشکیل داده، چنین از هم پاشیده و چند حاکمیتی نشده بود، آقای خامنه‌‌ای در هر دیدار با سران حکومت پرهیز از انتقاد از یکدیگر و در دیدار با دانشجویان تائید نقد حکومت اما با احتیاط و سازنده نمی‌کرد. اگر سیاست خارجی جمهوری اسلامی و فشار سنگین تحریم‌ها نبود، آقای خامنه‌‌ای تن به قبول سهم در جنایت رستوران میکونوس برلین و کشته شدن رهبران کرد ایرانی نمی‌داد!

در مجموع سخنرانی دو دیدار، آنچه آقای خامنه‌‌ای در ستایش آن سخن گفت، پیشرفت‌های علمی و در واقع اتمی بود.

از نظر ما، این دو دیدار، که توصیه می‌کنیم آن را بدقت بخوانید، نشان داد که حاکمیت نه می‌تواند با وضع کنونی ادامه حیات بدهد و نه می‌خواهد عقب نشینی کرده و به گذشته بازگردد. به همین دلیل است که آقای خامنه‌‌ای دو دستی به تکنولوژی اتمی چسبیده تا لااقل آن را نتیجه و دستآورد سیاست نظامی و حکومتی خویش معرفی کند. دستآوردی که نه تنها پاکستان مجهز به آنست، بلکه‌‌ترکیه و بتدریج عربستان و مصر هم به آن دست یافته اند و معلوم نیست کدامشان زودتر همطراز پاکستان در تولید سلاح اتمی خواهند شد. بنابراین، این دستآورد احتمالی که اگر شاه هم هنوز در ایران حاکم بود، شاید زودتر از اینها بدان دست یافته بود، نخواهد توانست طناب نجات حاکمیت کنونی از چاهی که در آن رفته بشود. و بیم است که همین دستآورد هم به طنابی برای بستن دست و پای حاکمیت و یا ریسمانی برای به دار کشیدن تمامیت ارضی ایران تبدیل شود.

در چنین شرایط دشوار و بغرنجی است که حاکمیت در جستجوی راه حلی برای عبور از دو گردنه، دو انتخابات آینده است. اگر انتخاباتی بدون حضور مردم و در محاصره تحریم داخلی و خارجی برگزار کند، شمار چند ده میلیونی تحریم کنندگان انتخابات، خود گویای رای واقعی انتخابات 22 خرداد و رسوائی کودتاچی‌ها و ادعاهایشان درباره "فتنه سبز" خواهد شد و اگر عقب نشسته و تن به انتخاباتی نیمه آزاد بدهد، باز هم نتیجه همان خواهد بود که صورت تحریم انتخابات بدست خواهد آمد. در میان این دو تیغه قیچی انتخابات است که یگانه راه حل، مصالحه‌‌ای است که جز با گفتگو و تفاهم بدست نمی‌آید. گفتگو و تفاهم با همان‌ها که در حبس خانگی‌اند و یا در قهر حکومتی. یعنی‌‌ترکیبی از موسوی و کروبی و‌هاشمی و خاتمی و دیگران....

اگر زمزمه و یا آشکار شدن روز به روز این راه حل نهائی وجود نداشت، دفتر سیاسی سپاه پاسداران که سردار جوانی مسئول آنست، هفته گذشته، آنگونه شتابزده و آب نکشیده وسط میدان نمی‌پرید و خلع لباس روحانیون مجمع روحانیون مبارز به رهبری خاتمی و خوئینی‌ها و انصاری و ... را مطرح نمی‌کرد. گروه طرفدار ادامه مسیر کودتا و برگزاری انتخابات بی حضور مردم و یا حتی لغو انتخابات، اگر در آنسوی پرده، بحث‌های جدی مطرح نبود، ضرورتی نداشت اینگونه بی پرده مخالفت خود را بیان کند. مخالفتی که خود آگاه‌اند که ممکن است به برکناری شان از فرماندهی و پست‌هائی که اشغال کرده اند تمام شود. حتی اگر احمد جنتی باشند و یا محمد یزدی و حامی امثال سردار جوانی!

منبع پيک نت:

http://www.rahetudeh.com/rahetude/2011/05aout/3/sarmaghaleh328.html

افزایش نگرانی از وضعیت زندانهای ایران

در چهارماه و نیم گذشته

300 هزار زن و مرد ایرانی بازداشت و به زندان منتقل شدند!

درروزهای اخیر، دوزندانی کرد درزندان مهاباد جان سپردند. بنابرگزارش آژانس خبری موکریان، علی اشکان زندانی عادی براثر سکته قلبی در شامگاه شانزدهم مرداد در بهداری زندان درگذشت. یک روز پس از آن خبات احمدی زندانی سیاسی، که گفته می شود از ناراحتی اعصاب رنج می برده، در همان بهداری زندان جان می بازد.

پیش ازآن در خرداد ماه گذشته هدی صابر زندانی سیاسی عقیدتی پس از چندین روز اعتصاب غذا بدلیل بی توجهی مسئولان زندان جان سپرد.

مسئله مرگ های مشکوک و یا مرگ های ناشی از فشار و شکنجه های روحی و جسمی در زندانهای جمهوری اسلامی، بویژه در یک دهه اخیر همواره مورد انتقاد فعالان حقوق بشر در داخل و در سطح بین الملل بوده است. این در حالی است که غلامحسین اسماعیلی، رییس سازمان زندانهای ایران در گفتگویی با خبرگزاری مهر، وجود شکنجه در زندانها را رد کرده و گفته است: "شکنجه در زندانهای ایران یکی از دورغ‌های شاخدار است. در زندانهای جمهوری اسلامی شکنجه معنا و مفهوم ندارد و این از افتخارات زندانها است."

محمد مصطفایی وکیل دادگستری در واکنش به این گفته رییس سازمان زندانهای ایران به بخش فارسی یورونیوز گفت: "از آنجایی که ایشان وابسته به حکومت هستند، زمانی ما می توانیم اظهارنظر های ایشان را مستند بدانیم که مخالف این نظرات وجود نداشته باشد. در حالیکه ما شاهد آن هستیم که زندانیان بسیاری از وضعیت بد و شرایط نامناسب خود در زندانها شکایت دارند. در چهار ماه و نیم گذشته فقط حدود صد هزار نفر را برای  جرایم مواد مخدر بازداشت کرده اند و در کل در این مدت  حدود سیصد هزار زندانی وارد زندانها شده اند. این سیصد هزار زندانی در کجا نگهداری می شوند؟ آیا تمام حقوق آنها رعایت می شود؟ آیا آنها براحتی می توانند با خانواده هاشان ملاقات داشته باشند و یا امکانات زندان برای تماس تلفنی آنها به دلیل کثرت میزان زندانیان، کافی است؟"

محمد مصطفایی در ادامه می افزاید:"اگر زندانی ازهمین حداقل امکانات محروم باشد و یا اگر آنگونه که نمایندگان مجلس در دیدار از زندان ها مشاهده کردند، برای دو نفر از یک پتو استفاده شود و فضای لازم را برای زندگی نداشته باشند، همه اینها از مصادیق بارز شکنجه است . بنابراین از همین جا می توان نتیجه گرفت که آنچه رییس زندانها در مورد نبود شکنجه  می گوید یک دروغ شاخدار است".

 

شرایط بهداشتی و درمانی در زندانهای قزل حصار و اوین

زندان قزل حصار یکی از بزرگترین زندانهای ایران است که در آن هزاران زندانی نگهداری می شوند و از هشت اندرزگاه تشکیل شده است.

یکی از زندانیان سابق، علی کانتوری فعال مدنی و سیاسی چندین ماه را در این زندان به سر برده است. او به دلیل شرکت در فعالیت های اعتراضی دانشجویی به پانزده سال حبس تعزیری محکوم می شود.

علی کانتوری که اکنون در آلمان اقامت دارد، در مورد شرایط نگهداری زندانیان، وضعیت بهداشتی و درمان سلولی که در آن بوده، به یورونیوز می گوید: "من در اندرزگاه سه سالن پنج بودم و می‌گفتند یکی از بهترین جاهای زندان است، اما پر از مشکلات بود از جمله اتاق‌های بسیار کوچک در حدود شش متر با زندانیانی حدود ده و حتی پانزده نفر. در جایی به این کوچکی و هیچ امکاناتی وجود نداشت. وقتی ده دوازده نفر در یک جای شش متری زندگی کنند، اوضاع مشخص است.

شپش یکی از مشکلات اساسی آنجا بود و هر چه زندانیان سعی می کردند بهداشت را رعایت کنند باز هم این مشکل وجود داشت. در غذاها سویایی می‌ریختند که من فقط آن را در کارخانجات تولید علوفه دام دیده بودم و اتفاقا حساسیت‌های شدید پوستی ایجاد می کرد. هفته ای یکی دو بار هم خورش می‌دادند ولی ما گوشتی در آن نمی دیدیم و من در کل، شش ماه شاید حدود صد گرم گوشت هم ندیدم."

علی کانتوری در ادامه می گوید: "به طور رسمی، زندانی یک روز در میان، اجازه حمام دارد اما از آن جایی که حمام بعد از آمار عصر است یعنی از ساعت شش و هفت بعد از ظهر تا ساعت 9 بود، خیلی وقتها اصلا نوبت به زندانی نمی رسید و به طور متوسط فقط هفته ای دو بار می توانستم حمام کنیم آن هم فقط سه دقیقه. این مشاهده عینی من است اما شاید سالن‌های دیگر از این بدتر یا بهتر بود.

هر سالن حق دارد هر هفته در یک روز خاص پنج یا شش زندانی را به بهداری ببرد. در سالن ما که بیش از دویست نفر جمعیت داشت، مسئول بهداری بخش که خود یک زندانی بود، فقط حق داشت پنج نفر را به بهداری ببرد. حال سوال اینجاست که اگر با یک سرماخوردگی سی نفر مریض شوند آیا فقط پنج نفر باید به بهداری بروند؟

داروهایی که می دادند نیز کافی نبود و من آنجا یک ماه و نیم سرفه می‌کردم و ریه هایم آسیب دید و در نهایت تبدیل به آسم شد و تازه بعد از یک ماه و نیم مرا دکتر بردند."

زندان اوین یک از زندانهای بزرگ ایران است که در منطقه سعادت آباد تهران واقع شده و مسئولان جمهوری اسلامی ازان به عنوان اندرزگاه موقت نام می برند . اما بسیاری از زندانیان به مدت طولانی درآن نگهداری می شوند . این زندان که بندهایی از آن زیر نظر قوه قضائیه اداره می شود، به دلیل اعدام های دستجمعی زندانیان سیاسی در سال 67 بسیار شناخته شده است.

رویا عراقی از طرفداران آیت الله کاظمینی بروجردی است که چهار ماه در زندان اوین  بوده که دوماه آن را در سلول انفرادی سپری کرده است. آیت الله سید محمد حسین کاظمینی  بروجردی روحانی مخالف تئوری ولایت فقیه است که او نیز اکنون زندانی است.

خانم عراقی که به همراه تعداد دیگری از هواداران آقای بروجردی در سال 88 بازداشت شده بود، از مشاهدات  خود از وضعیت زندان ازلحظه  ورود به زندان  به یورونیوز می گوید: "اول ما را بردند به سلولی که یک هفته آنجا بودیم. آن سلول بسیار کثیف و متعفن بود و یک توالت فرنگی داشت پر از کثافت که بوی تعفنش همه جا را گرفته بود. در سلول دوربین مدار بسته هم داشتند و ما را نگاه می کردند. سه چهار نفر را در این سلول انداختند به طوری که حتی جای دراز کشیدن هم نبود و باید جلوی همدیگر و جلوی دوربین مدار بسته دستشویی می رفتیم. این سلول کثیف و تاریک هیچ پنجره ای به بیرون نداشت و حتی دریچه ای نداشت که هوا تهویه شود."

رویا عراقی در ادامه می گوید: "بعد مرا به یک سلول انفرادی بردند و تمام لباسهایم را درآوردند و به طور کامل بازبینی بدنی کردند. یک لباس نازک به من دادند با یک پتوی کثیف ولی عینکم را به من ندادند و وسایل بهداشتی هم وجود نداشت. هفته اول بشدت مریض بودم و خونریزی داشتم و به بیماری‌های عفونی دچار شدم. ما نمی‌توانستیم دستشویی برویم هر چقدر به در می کوبیدم در را باز نمی کردند بخصوص شب‌ها، وقتی هم می‌آمدند داد می زدند که شما حق ندارید در بزنید و حق ندارید زود به زود دستشویی بروید. من دراین سلول دچار تنگی نفس شدید شدم به طوری که فکر می کردم نفسم قطع می شود و هر چه به در کوبیدم که مرا حداقل کنار یک پنجره ببرند تا بتوانم نفس بکشم، گفتند بازجویت اجازه نمی دهد و من صدای مردی را شنیدم که می‌گفت اصلا به او محل نگذارید و در را باز نکنید، بگذارید در همان حالت بماند. تا این که من بیهوش شدم، وقتی به هوش آمدم نمی‌دانستم چه مدت بیهوش بودم و چه بلایی بر سرم آمده است."

 

فشارهای روحی و جسمی

کمپین بین المللی حقوق بشر در هفته گذشته در گزارشی تفصیلی از مرگ در زندانهای جمهوری اسلامی نوشته است: "ضرب و شتم زندانیان، مخفی کاری مقامات مسوول قضایی و امنیتی در رابطه با روندی که به مرگ افراد یاد شده انجامیده، تلاش برای سرپوش گذاشتن و انحراف از اصل آنچه واقع شده، خلق روایتی جعلی از مرگ زندانیان از جمله دیگر مشترکاتی است که در بسیاری از پرونده های یاد شده دیده می شود."

علی کانتوری زندانی سیاسی سابق در مورد شکنجه های روحی که در زندان به او وارد شده می گوید: "مگر شکنجه چه تعریفی دارد؟ کسی که بهداشتش و خورد و خوراکش رعایت نمی شود، کسی که خصلتهای انسانی از جمله احساساتش نادیده گرفته می‌شود و نمی تواند با مادر یا همسرش صحبت کند، این شکنجه نیست؟ مگر انسان با چه چیزی زنده است؟ وقتی اینها را از انسان بگیرید، همین بزرگترین شکنجه است. شکنجه خیلی وسیع تر از این حرفها است و مواردی که من مطرح کردم جزو شکنجه است. آنجا نه تنها سقف استاندارد بلکه حتی کف استاندارد هم رعایت نمی‌شود."

آقای کانتوری در ادامه می افزاید: "جمهوری اسلامی برای برون رفت از بحرانهایی که همیشه داشته و دارد، زندانیان را مجبور می کند جلوی تلویزیون بنشینند و مصاحبه کنند. سوال من این است که کدام آدم عاقلی آگاهانه و داوطلبانه جلوی دوربین می نشیند و به کار نکرده، اعتراف می‌کند؟ پشت این اعتراف نصیحت بوده یا وعده و وعید خام؟ پشت این اعتراف شکنجه و فشار روحی است، فشار به خانواده و سلول انفرادی و اتاق فنی است. آنجا کارشناسان وزارت اطلاعات آموزش دیده‌ای هستند و آگاهانه شکنجه هایی می‌دهند که خودآگاه زندانی از بین می‌رود و آنچه از او بخواهند انجام می دهد."

اتاق فنی بگفته زندانیان سابق، اتاقی است که یک عده بازجوی متخصص، هدفمند و روشمندانه زندانی را شکنجه می کنند تا هر کاری می‌خواهند زندانی انجام دهد.

در مورد شکنجه های جسمی که گاه به گفته زندانیان سیاسی در این اتاق های فنی اعمال می شود احمد باب فعال سیاسی کرد به یورونیوز می گوید: "آنچه من برای شما تعریف می کنم، متعلق به زندان اطلاعات مریوان و سنندج است. آنجا به کف پا تا حد مرگ شلاق می زدند. همان شب اول در اطلاعات مریوان برای من سناریویی درست کردند و گفتند تو را اعدام می‌کنیم. مرا بردند به یک اتاق و طنابی هم آویزان کردند و یک صندلی زیر پایم گذاشتند و من پنجاه دقیقه روی آن طناب بودم و آنها می‌گفتند باید اعتراف و با ما همکاری کنی. دیگر این که سه شبانه روز نمی گذاشتند اصلا بخوابم و چشمانم باد کرده بود از بی خوابی. پنج تا از دنده هایم شکسته بودند وآثار سیگار هنوز روی بدنم مانده است."

احمدباب فعال سیاسی کرد که 195 روز در زندان و تحت شکنجه بوده در ادامه می افزاید: «من حدود پنج ماه در سلول انفرادی بودم و حدود چهار ماه و بیست روز زیر شکنجه. وقتی از انفرادی بیرون آمدم 33 کیلو وزن کم کرده بودم و هنوز بعد از یک سال آثار شکنجه روی بدنم مانده است. حتی داخل انفرادی با اسلحه تهدید می‌کردند که اگر با ما همکاری نکنی، به تو تجاوز می‌کنیم.»

 

حقوق زندانیان از نگاه حقوقدانان

بسیاری از وکلای دادگستری و حقوقدانان براین نظرند که آنچه در زندانهای ایران رخ می دهد، ناشی بی توجهی مسئولان به آیین نامه زندانها و تفکیک حقوق زندانیان با جرائم مختلف است. احمد بشیری، وکیل دادگستری در تهران به یورونیوز می گوید: "یک زندانی بجز اینکه زندانی هست، بقیه حقوق انسانی را داراست، ازجمله مرخصی رفتن براساس آیین نامه زندانها برای زندانیهای مختلف برحسب درجات محکومیت هایی که دارند دراین آیین نامه تعیین شده است. بعضی از زندانیان براساس مسایل امنیتی زندان مرخصی داده نمی شود و بعضی ها هم تقریبا در مرخصی دائم زندگی به سر می برند. یعنی کسانی که در محیط باز زندان کار می کنند و کشاورزی می کنند و غیره، و فقط شب به زندان می گردند."

براساس مقرارات بین المللی در مورد زندانیها که ایران برخی از آن‌ها را پذیرفته و براساس آیین نامه زندانها، زندانهای ایران باید دارای استانداردهایی باشند که زندانی علاوه بر تحمل زندان به عنوان مجازات، مورد درمان هم قرار بگیرد.

محمد مصطفایی وکیل دادگستری که مدتی است در نروژ اقامت دارد، درتوضیح این موضوع می گوید:"زندان باید مثل یک بیمارستان از تجهیزات باکیفیتی برخوردار باشد و هرزندانی باید از جمله به روانشناس، تعلیم وتربیت دسترسی داشته باشد و این از حقوقی است که برای زندانی در نظر گرفته شده و مجلس هم سالانه بودجه بسیار کلانی را برای این قسمت تعیین می کند و حتی اگر سازمان زندانها بودجه ای را برای این قسمت یعنی درمان و بهداشت و تعلیم وتربیت تقاضا کند مجلس کوتاهی می کند، ولی متاسفانه بودجه هایی که داده می شود، ظاهراً صرف امکانات بهداشتی و درمانی و غیره نمی شود."

آقای مصطفایی در ادامه بر تفاوت وضعیت زندانیان عادی و سیاسی در زندانهای ایران اشاره دارد ومی گوید: "زندانهای عادی زیر نظر اداره زندانها هستند ولی زندانی های سیاسی و امنیتی برخلاف نظر رییس سازمانها زیر نظر این سازمان نیستند. آنها زیر نظر وزارت اطلاعات و دستگاه امنیتی هستند. بعنوان نمونه اگر نام یک زندانی سیاسی به کامپیوتر زندانها و یا سازمان زندانها داده شود، هیچ اطلاع و نام نشان و اثری از او نیست ولی اگر نام یک زندانی عادی داده شود، بلافاصله مشخصات کامل و محل زندان او روشن می شود."

محمد مصطفایی درادامه می افزاید: "وزارت اطلاعات و دستگاههای امنیت زندانیان سیاسی را بصورت مجزا و خارج از حیطه سازمان زندانها نگهداشته و بر آنها تسلط دارند و در آنجاست که تمام فشارهای روحی و روانی و شکنجه های فیزیکی بر زندانیان وارد می شود. محرومیت زندانیان سیاسی از تمام حق و حقوق انسانی هم از همانجا شروع می شود."

گزارش از شیرین فامیلی

منبع يورونيوز:

http://persian.euronews.net/2011/08/10/iran-prison-detention-condition/

کینه 30 ساله خامنه ای به کودتا علیه موسوی ختم شد

یادداشت های هاشمی رفسنجانی

 

هاشمی رفسنجانی در مقدمه کتاب خاطرات سال ۶۴ آورده است‌:

از مسایل مهم سال ۶۴ موضوع دولت بود. آیت‌الله خامنه‌ای به‌خاطر اختلاف‌‌نظر با دولت در خصوص تمرکز‌گرایی اقتصادی و بعضی از افراد کابینه‌؛ مایل به شرکت مجدد در انتخابات ریاست جمهوری نبودند. دوستان ایشان و بیش از همه خود من با اصرار زیادی ایشان را قانع به ضرورت حضور کردیم. نظر امام نیز همین بود. ایشان با صراحت قید کردند که در صورت انتخاب مجدد، مصمم به اصلاحاتی در ترکیب دولت هستند.

پس از انتخاب آیت‌‌الله خامنه‌ای، اولین مسأله معرفی نخست‌وزیر به مجلس برای گرفتن رأی تمایل بود. رئیس‌جمهور موافق با معرفی مهندس میر‌حسین موسوی نبودند و علی‌رغم علاقه شخصی به ایشان و ارتباط خانوادگی، به افراد دیگری – علی اکبر ولایتی و محمد غرضی- نظر داشتند. امام با توجه به نظر اکثریت نمایندگان مجلس و اخباری که از نظر رزمندگان به ایشان می‌رسید موافق با تغییر نخست‌وزیر نبودند.

رئیس‌جمهور به حق از من توقع داشتند که در این جهت به ایشان کمک کنم و من هم قول تلاش در این جهت داده بودم و مذکرات زیاد و متعددی هم با شخص امام و حاج احمد آقا داشتم.

شخصیت‌های متعددی از جناح راست هم با ملاقات یا پیام از امام، درخواست موافقت با تغییر دولت را داشتند اما همه این تلاش‌ها تغییری در نظر امام به وجود نیاورد و آیت‌الله خامنه‌ای با توجه به وظایف و حقوق و اختیارات خود، گفتند نمی‌توانند برخلاف عقیده خود عمل کنند؛ مگر در صورت حکم امام که در این صورت تکلیف ایشان عوض می‌شود. امام حاضر به صدور حکم نشدند و حتی فرمودند به عنوان یک شهروند نظرشان را درباره کابینه اعلان می‌کنند. معلوم بود که نتیجه چنین اعلانی چه بود.

حتی پیشنهاد اینکه گرفتن رأی تمایل و اعتماد مجلس برای نخست‌وزیر و کابینه پس از انتخابات مجدد رئیس‌جمهور با تفسیر شورای نگهبان از قانون اساسی با اتکا به نظر امام، معلق شود با موافقت امام مواجه نشد.

بدون جلب نظر امام، امکان تغییر دولت نبود و اکثریت مجلس هم مخالف تغییر بودند. با تسلیم رئیس‌جمهور و معرفی آقای مهندس موسوی به مجلس از این مرحله عبور کردیم. ایشان با ۱۶۱ رأی موافق و ۷۳ رأی مخالف و ۲۶ رأی ممتنع رأی تمایل مجلس را به دست آورد. (همان 99 نفری که بعدها خامنه ای با اعتراض گفت چرا می گوئید 99 نفر، با خود من می شود 100 نفر!)

همین وضع در مورد تعدادی از اعضای کابینه تکرار گردید. گرچه امام درباره اعضای دولت نظر شخصی ابراز نکردند، اما اکثریت نمایندگان با افراد مورد نظر نخست‌وزیر موافقت داشتند و مذاکرات و صرف وقت‌های زیاد هم نتوانست توافق مطلوب را به دست آورد و مشاجرات جناحی و نطق‌های مخالف و موافق هم وضع را دشوارتر می‌کرد. به خصوص بعد از عدم رأی ۹۹ نفر از نمایندگان اقلیت مجلس وفق نظر امام –که مشخص شده بود- فشار زیادی بر اقلیت در مجلس وارد می‌شد و به سطح جامعه سرایت می‌کرد.

امام راه حل دیگری مطرح کردند و آن تشکیل گروه داور با ترکیب من، آیت‌الله موسوی‌اردبیلی و حاج احمدآقا برای تصمیم در موارد اختلاف‌نظر رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر در خصوص اعضای کابینه بود. معلوم بود که این ترکیب، همه نظرات رئیس‌جمهور را تامین نمی‌کند.

روزهای سختی برمن گذشت. توقع به حق آیت‌الله خامنه‌ای از من و عدم قدرت من در تغییر رای دیگران و امام کار را دشوار کرده ‌بود. البته در چند مورد توانستیم تعدیل و توافقی به وجود بیاوریم، ولی این همه کار نبود. تازه نوبت به مجلسیان می‌رسید که در آنجا علی‌رغم نفوذ خوب من، در مواردی کار به سامان نمی‌رسید و در نهایت ترکیب کابینه رضایت کامل خاطر رئیس‌جمهور را تامین نکرد و مهندس موسوی هم با بعضی از آنها توافقی نداشت و سرانجام توانستیم ترکیبی اسلامی از کابینه را به تصویب مجلس برسانیم.

 

منبع متن مقدمه :کتاب کارنامه و خاطرات هاشمی‌رفسنجانی – سال ۱۳۶۴ (امید و دلواپسی) / از انتشارات دفتر نشر معارف انقلاب

۱۳۹۰ مرداد ۱۵, شنبه

انفجار در بزرگترین لوله انتقال نفت ایران و آتش سوزی گسترده

تاریخ انتشار: ۱۴ مرداد ۱۳۹۰, ساعت ۱۱:۲۰

جــرس: یک هفته پس از انفجار خط لوله صادرات گاز ایران به ترکیه و توقف صدور گاز به آن کشور بامداد جمعه، چهاردهم مردادماه نیز، خط لوله انتقال نفت قلعه‌نار به تاسیسات نفتی اهواز به عنوان یکی از بزرگترین لوله انتقال نفت کشور دچار انفجار و آتش‌سوزی شد.

خبرگزاری مهر گزارش داده است که تا ساعتها پس از این انفجار و آتش سوزی، کماکان گروه‌های امدادی، فنی و عملیاتی شرکت ملی مناطق نفت خیز جنوب در حال مهار خط لوله آسیب دیده هستند.

این گزارش می افزاید هدف از ساخت این خط لوله نفتی انتقال نفت خام چاه‌های منطقه قلعه‌نار در استان لرستان به تاسیسات بهره برداری شرکت نفت و گاز کارون در منطقه اهواز بوده که صبح امروز دچار حادثه شده است.

مدیرعامل مناطق نفت خیر جنوب با تشریح جزئیات حادثه انفجار و آتش سوزی در خط لوله نفت قلعه‌نار به اهواز به عنوان بزرگترین خط لوله انتقال نفت ایران از مهار آتش سوزی این خط لوله نفت تا یک ساعت آینده خبر داد و اعلام کرد: هنوز دلایل تروریستی یا فنی بودن این حادثه نفتی مشخص نشده است.

هرمز قلاوند امروز با بیان اینکه ساعت یک و نیم بامداد امروز خط لوله انتقال نفت قلعه نار به اهواز به دلایل نامشخصی دچار انفجار و آتش سوزی شده است، گفت: گستره این آتش سوزی سیصد متر در اطراف خط لوله بوده است که ارتفاع فوران آتش به چهل متر بالغ می‌شود.

مدیرعامل شرکت ملی مناطق نفت خیز جنوب با تاکید بر اینکه بلافاصله پس از انفجار و آتش سوزی در خط لوله قلعه نار به اهواز ستاد مدیریتی بحران در سطح شرکت ملی نفت ایران تشکیل شده است، تصریح کرد: هم اکنون نیروهای پشتیبانی، حراست و کارشناسان فنی شرکت‌های بهره برداری نفت خیز جنوب در سطح منطقه اعزام شده‌اند، اظهار داشت: با توجه به باتلاقی بودن منطقه و عدم وجود جاده‌های مناسب دسترسی اعزام تجهیزات به این منطقه کمی زمانبر است.

این عضو هیئت مدیره شرکت ملی نفت ایران با توجه به اینکه خط لوله قلعه نار به اهواز در جوار رودخانه شاهور دچار آتش سوزی شده است، تاکید کرد: برای جلوگیری از ورود آلودگی‌‌های نفتی به این رودخانه با استفاده از یک دستگاه لودر خاکریزی در بستر این رودخانه ایجاد شده است. وی همچنین از جمع‌آوری تمامی آلودگی های نفتی منتشر شده در بستر رودخانه از بدو ایجاد حادثه تا کنون خبر داد و افزود: این خط لوله بیست اینچی از ظرفیت انتقال روزانه سه تا چهار هزار بشکه نفت در روز برخوردار بوده است.

قلاوند همچنین در خصوص مهار آتش از خط لوله آسیب دیده قلعه نار به اهواز تاکید کرد: هم اکنون جریان نفت در این خط لوله متوقف شده است و تا کنون هفتاد درصد از عملیات مهار آتش با موفقیت انجام شده است.مدیرعامل شرکت مناطق نفت خیز جنوب با تاکید بر اینکه پیش‌بینی‌ می‌شود تا یک ساعت آینده مهار آتش این خط لوله آسیب دیده به طور کالم انجام شود، خاطرنشان ساخت: علاوه بر کارشناسان و مدیران شرکت ملی مناطق نفت خیز جنوب و شرکت‌های بهره برداری برخی دستگاه‌ها نیز در عملیات مهار این خط لوله آسیب دیده مشارکت می‌کنند.

هفته گذشته نیز خط لوله سی اینچی صادرات گاز ایران به ترکیه توسط گروههای مخالف جمهوری اسلامی دچار انفجار شده بود که با وجود توقف صادرات، پس از یک روز صدور گاز طبیعی ایران به ترکیه از سر گرفته شد.

منبع سايت جرس:

http://www.rahesabz.net/story/40790/

روسیه نیز به جمع محکوم کنندگان سوریه پیوست

تاریخ انتشار: ۱۴ مرداد ۱۳۹۰, ساعت ۰:۱۲

کشتار مجدد مردم در شهر حماه

جــرس: درحالیکه جامعه جهانی همچنان اقدامات سرکوبگرانه حکومت سوریه در مواجهه با اعترضات مردمی را محکوم کرده و دولت های روسیه و چین نیز به جمع محکوم کنندگان پیوسته اند، روز پنجشنبه چهارم ماه اوت، دمیتری مدودف، رییس‌جمهور روسیه نیز، اوضاع کنونی در سوریه را "دراماتیک" خواند و همزمان گزارش رسیده است که در جریان سرکوب های گستردۀ عصر پنجشنبه، تنها در شهر حماه ۱۰۰ نفر کشته شده اند.

دبیر کل سازمان ملل رویدادهای اخیر سوریه را "به طرز بی رحمانه ای تکان دهنده" خوانده است.

به گزارش خبرگزاری آلمان، رییس‌جمهور روسیه در گفت‌وگو با شماری از رسانه‌های این کشور گفت: "بشار اسد باید هر چه سریع‌تر به اصلاحات تن دهد، با نیروهای اپوزیسیون وارد مذاکره شود، صلح را در کشور برقرار کند و دولتی مدرن را بر سر کار بیاورد".
دمیتری مدودف افزود، چنانچه بشار اسد این اقدامات را انجام ندهد، "سرنوشتی غم‌انگیز" در انتظار وی خواهد بود و در نهایت "بایستی تصمیماتی اتخاذ شود."

سخنان مدودف در ادامه بیانیه‌ای است که وزارت امور خارجه روسیه در محکومیت و انتقاد شدید از سرکوب خشونت‌آمیز معترضان سوری توسط دولت بشار اسد منتشر کرد. بسیاری از کارشناسان این بیانیه را نشانه‌ای بر تغییر احتمالی موضع دولت مسکو در شورای امنیت تلقی کردند زیرا روسیه همچنین از محکومیت دولت دمشق به دلیل ابراز خشونت و نادیده گرفتن حقوق بشر از سوی شورای امنیت نیز حمایت کرد.


برخورد محتاط روسیه با رهبران سوریه
با این همه دولت مسکو به همراه چین هنوز با تلاش‌های دولت‌های غربی برای تصویب قطعنامه‌ای علیه رژیم بشار اسد در شورای امنیت مخالفت می‌کنند و این مخالفت را نگرانی از اجرای عملیات نظامی دیگری مشابه آنچه در لیبی در جریان است، توجیه می‌کنند.

دمیتری مدودف در سخنان تازه خود بر این نکته تأکید کرده است که "بایستی روند تغییر اوضاع در سوریه را زیر نظر داشت". به ادعای وی معمر قذافی در برخی موارد دستور سرکوب خشونت‌آمیز نیروهای اپوزیسیون را داده، اما "بشار اسد هنوز چنین دستوری را صادر نکرده است."

مدودف همچنین افزود که به نظر نمی‌آید قذافی داوطلبانه حاضر به کناره‌گیری از قدرت شود. وی گفت: "تمام جهان در تلاش است تا قذافی را متقاعد کند، آیا موفق شده‌اند؟ آنها موفق نخواهند شد زیرا به نظر می‌‌آید که قذافی همانجا در آلونکش می‌میرد."

از زمان شدت گرفتن خشونت‌ها علیه معترضان مردمی در سوریه، مسکو که دارای حق وتو در شورای امنیت است، هر گونه پیشنهادات دولت‌های غربی در تصویب قطعنامه علیه دولت اسد را رد کرده است. روسیه تصویب چنین قطعنامه‌ای را "دخالت خارجی در امور داخلی دمشق" خوانده و بر این امر پافشاری می‌کند که دمشق قادر به یافتن راه حلی سیاسی برای خروج از این بحران است.


اجازه تأسیس احزاب و مخالفت اپوزیسیون
تاکنون دولت سوریه واکنشی رسمی درباره انتشار بیانیه شورای امنیت از خود نشان نداده است. یک روز پس از انتشار این بیانیه‌، بشار اسد طی فرمانی اجازه تأسیس احزاب سیاسی را صادر کرد. علیرغم صدور این فرمان، مخالفان همچنان در خیابان‌ها حضور دارند.

اپوزیسیون سوریه اعلام کرده است که این فرمان یک شگرد انحرافی است و به همین دلیل نیروهای اپوزیسیون آن را رد می‌کند.

بسیاری از مخالفان حکومت اصلاحات بشار اسد را "نمایشی" خوانده‌اند و دولت وی را "غیر قابل اعتماد" دانسته‌اند. به گفته‌ی آنها اصلاحات دیگری که اسد پیشتر وعده داده، هیچ تأثیری نداشته است.

به گزارش خبرگزاری آلمان، به نقل از فعالان حقوق بشر سوری، در روز پنجشنبه (۴ اوت/۱۳ مرداد) فقط در شهر حماه بیش از ۱۰۰ نفر از مردم معترض به دست نیروهای نظامی و امنیتی سوریه کشته شده‌اند.

گفتنی است در ادامه واکنش های جهانی نسبت به تداوم سرکوب کشتار معترضان در سوریه، روز گذشته اتحادیه اروپا نام وزیر دفاع و چهار مقام دیگر آن کشور را به فهرست تحریم‌های خود افزود، تا بدین ترتیب ۳۵ نفر از از جمله بشار اسد، رئیس‌جمهور انتصابی، و همچنین سه تن از فرماندهان سپاه پاسداران ایران نیز، در لیست تحریم های این اتحادیه در مورد سوریه قرار بگیرند.

 از اواسط ماه مارس که اعتراض‌ها علیه حکومت بشار اسد در سوریه آغاز شده بیش از ١٧۰۰ نفر کشته شده‌اند و یکی از مقام‌های ارشد سازمان ملل در نشست شمار ناپدیدشدگان در سوریه طی این مدت را سه هزار تن و شمار بازداشت‌شدگان را ۱۲ هزار نفر ذکر کرد.

منبع سايت جرس:

http://www.rahesabz.net/story/40774/

محمد نوری زاد خطاب به رهبری

 این مردم می خواهند بدانند چه مقدار از پولشان را به افغانستان، لبنان و سوریه بخشوده ای!

 

تا دیرنشده، صدای اعتراض مردمت را بشنو! مگر نه این که این مردم، اختیارات و اموالشان را به امانت به تو سپرده اند؟ آیا نباید بدانند تو با اموالشان چه کرده ای و چه می کنی؟ این مردم می خواهند بدانند چه مقدار از پولشان را به افغانستان، لبنان و سوریه و به هرکجای این دنیای بزرگ بخشوده ای! آیا حق ندارند بدانند تو با پولشان چه کرده ای؟

 

تحول سبز: محمد نوری زاد فیلمساز و هنرمند حامی مردم به مناسبت تولد امیر المومنین حضرت علی (ع) یادداشتی را با عنوان "پدر روزت مبارک" نوشته و در وب سایت شخصی خود نیز منتشر نموده است.

او که  پس از انتخابات ریاست جمهوری در سال ۸۸ بارها و بارها  با بیان های متفاوت سعی بر بیدار کردن اذهان خفته سران جمهوری اسلامی را داشته این بار نیز در یادداشت خود با بیان متفاوت تر از گذشته نکاتی را از سر دلسوزی و خیرخواهی مطرح نموده است.

این هنرمند گرامی در یادداشت اخیر خود با مولی خود امیرالمونین هم صحبت و هم کلام شده و در پس این صحبتها و پرسش ها سعی بر آن داشته تا شیوه حکومت کردن علی(ع) بر مردم را بار دیگر یادآور شود، رفتارش با مردم ، موافق و یا مخالف و پاسخگویی اش در قبال امت زمان خود را بیان داشته است، و نه از باب مقایسه بلکه از باب تذکر رفتار سران جمهوری اسلامی با مردم زمان خویش را با امیرالمونین مورد بررسی قرار داده، و در عین حال خطرات پیش روی جامعه را بار دیگر گوشزد نموده است.

این هنرمند که از منتقدان دولت فعلی می باشد در بخشی از یادداشت خود با هم کلام و صحبت شدن با مولای خوی امیر المومنین آورده است: اگر تو ای علی عزیز، نبودی، ما چگونه به رهبرمان می گفتیم : علی چرا بیست و پنج سال، از حکومتی که حق خود می دانست، برکنار ماند؟ آیا نه تنها به این دلیل که مردم، آن سوتر از او و بزرگی های او، روی به دیگری و دیگران بردند و او را نخواستند؟

برکناری تو ای علی از حکومت، ذره ای از کهکشان خوبی های تو کم نکرد. و بنا به گفته ی خود تو، سکوت و همراهی تو با خواست مردم، جامعه ی جوان اسلامی را از انشقاق و گسستگی و جنگ داخلی بدر برد و بجای آن، یکدلی و یکپارچگی را پدید آورد.

متن کامل این یادداشت که در وب سایت ایشان نیز منتشر شده است به شرح زیر می باشد:

 

سلام ای علی عزیز.
چه خوب که در این روزها، پای به عرصه ی این دنیا گذاردی تا بشر، برای تماشای همه ی عدالت، بی تاب تو باشد و به تو بنگرد. وبرای تماشای همه ی شایستگی های بشری، رو به سوی تو آورد.

تو به معنی واقعی " مرد" بودی. جوری که همه ی مردان و زنان عالم، با تماشای تو، وادی مردانگی را از وادی نامردی و نامردمی بازمی شناسند.

چه خوب که رهبرما طرفدار و مشتاق و مطیع و دلمشغول توست. وحتی نسبت جایگاه خود را با تو، در غبار کفش قنبر، غلام تو، می سنجد.

اگر تو ای علی عزیز، نبودی، ما چگونه به رهبرمان می گفتیم : علی چرا بیست و پنج سال، از حکومتی که حق خود می دانست، برکنار ماند؟ آیا نه تنها به این دلیل که مردم، آن سوتر از او و بزرگی های او، روی به دیگری و دیگران بردند و او را نخواستند؟

برکناری تو ای علی از حکومت، ذره ای از کهکشان خوبی های تو کم نکرد. و بنا به گفته ی خود تو، سکوت و همراهی تو با خواست مردم، جامعه ی جوان اسلامی را از انشقاق و گسستگی و جنگ داخلی بدر برد و بجای آن، یکدلی و یکپارچگی را پدید آورد.

اگر تو نبودی، ما چگونه به رهبرمان می گفتیم : اداره ی جامعه را به شایستگان، ونه به دوستان، باید سپرد؟

یاعلی، یک پرسش!

اگر من نوری زاد، پای به دل تاریخ بگذارم و در بازار کوفه، جلوی چشم خلایق، صریح و شفاف و حتی گستاخانه، راه را برعبور تو بگیرم و با فریادی که همه ی تاریخ بشنود، به تو بگویم : ای علی، من که یکی از پیروان تو هستم، این من گمشده در تاریخ، اصرار بر واشکافی اموال تو دارم. با این که می دانم تو پاک و پاکدستی، می خواهم اما بدانم با پولهای امانتی مردم چه کرده ای و میلیارد میلیارد پول آنان را چرا و در کجاها صرف چه کرده ای؟

من بعید می دانم ای علی عزیز، درهمان بازار کوفه و جلوی چشم مردم، زیر گوش من بخوابانی! و بگویی: ای بی حیا، تو، که به قول خودت هیچ در هیچی، از من علی، که معصوم و پاکزاده ام، می خواهی تحقیق و تفحص کنی؟

تصور حتمی من براین است که تو، دست مرا می گیری و مرا به سرای حکومت خود می بری و دفترهای ثبت اموال عمومی را جلوی من می گذاری و به من می گویی : باهر علمی که داری، درکمال امنیت، بنشین و به دخل ها و خرج های حکومت من نگاه کن. وحتی این را نیز مصرانه از من می خواهی که: هر کاستی و ناروا در کارمن دیدی، حتما مرا خبرکن تا اگر کج رفته ام یا خطایی ندانسته مرتکب شده ام، سریعا آن را اصلاح کنم. و از من خواهی خواست که اگر کشف کردم یک یا جمعی از کارگزاران تو دست به اموال مردم برده اند، تو را خبرکنم تا شخصا به کار آنان رسیدگی کنی.

من از این تخیل راستین، پای فراتر می برم و دست تو را می گیرم و به همین امروز جمهوری اسلامی ایران خودمان می آورمت. و تو را برمسند رهبری کشورمان می نشانم و به تو می گویم : علی جان، تو نیک می دانی که شیوه های مملکت داری در دور دست های تاریخ، همان بود که بود. امروز اما، شیوه ها تغییر کرده. دیگر شایسته نیست که تو، که علی ما هستی و چشم و چراغ ما، با وجود معصومیتی که تداری، وباوجود شجاعت و حلم و علم و تقوایی که داری، هم فرمانده ی کل قوا باشی و تک به تک فرماندهان ارتش را و تک به تک اعضای مجمع تشخیص مصلحت را مشخص کنی و در هر دستگاه، نمایندگان مستقیم و غیرمستقیم داشته باشی .

تو باید برقله ی این مملکت بایستی و رهبری کنی. مثل رهبر یک ارکستر موسیقی که با حرکات نامحسوس دست خود، استعداد های جامعه ی کوچک خود را به کار می گیرد و از آن همه استعداد، صدای خوش و هماهنگ برمی آورد. تو نیک تر از من می دانی که دخالت تو در جز و کل این دستگاه وسیع، رشته های هماهنگی را می گسلد. حضور بی دلیل نمایندگان تو در هر دانشگاه و در هر وزارتخانه و در هر دستگاه، بساط اعتماد به نفس آن دستگاه ها را بر می چیند.

علی جان، تو روح جاری این عالمی. درشان تو نیست که هم تعیین رییس صداو سیما و تعیین رییس سازمان تبلیغات اسلامی با تو باشد و هم تعیین تک به تک امامان جمعه ی کل کشور و تعیین تک به تک اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی . حالا تعیین تک به تک فرماندهان سپاه و نمایندگان خودت در کل سپاه در کل کشور بماند.

علی جان، خدا وکیلی با این همه مشغله ی پیچ در پیچ، فرصتی برای تو که علی و معصوم و مستحضر به علم الهی هستی باقی نمی ماند تا به افق های دور و فرداهای سرزمین خودت بنگری . چرا که تو، عمده ی توش وتوان خود را مصروف جزییات امروز جامعه ی خویش می کنی و از نظارت، و بها دادن به نظارت، بازمی مانی.

علی جان، تو نیک تراز همه ی ما می دانی که ورود تو به عرصه های جانبداری، مردمان جامعه را از رشد بدیهی شان باز می دارد و کسی را شهامت نقد و شهامت آسیب شناسی از تو و کار کارگزاران تو نمی ماند. وقتی همه ی سرنخ ها به تو ختم شود، کسی اجازه نخواهد یافت به کارهای خود تو ورود کند و سر از اختفای کارهای تو درآورد. و این یعنی ظهور قدرتی مخوف، که برسرخود، زبانم لال، خدا را نیز تحمل نمی کند.

ای علی عزیز، مگر نه این که این مردم، اختیارات و اموالشان را به امانت به تو سپرده اند؟ آیا نباید بدانند تو با اموالشان چه کرده ای و چه می کنی؟ این مردم می خواهند بدانند چه مقدار از پولشان را به افغانستان و چه مقدار از پولشان را به لبنان و سوریه و به هرکجای این دنیای بزرگ بخشوده ای!

این مردم می خواهند بدانند چه پولهایی با اشاره ی تو، به کجاها سرازیر شده است.علی جان مردم ما آیا حق ندارند بدانند تو با پولشان چه کرده ای؟ اطمینان دارم که تو با آغوش باز از خواست ها و پرسش های مردم استقبال خواهی کرد. اساسا تو به همین خاطرهاست که خواستنی هستی.

وسرآخر:
این مردم از تو می خواهند بنا به ضرورت های این روزگار، بار سنگین این همه مسئولیت های جوراجور خود را به شانه ی آنان و نمایندگانشان بگذاری. خودت را خلاص و راحت کن. درفردای قیامت تو باید به تک به تک این همه مسئولیت پاسخ بدهی. بیا و از دامنه های رهبری، به قله ی بلند آن بازگرد. جای تو، آنجاست.

از همان بالا، مردم را رهبری کن. که تو، آن بالا اگر که بایستی، هم خواستنی ترخواهی بود، هم تماشایی تر، وهم در کار رهبری جامعه، موفق تر. مارا دراین مشورت، یاعلی، با تو خیرخواهی است. می دانیم که می دانی.

علی جان، خودت خوب می دانی که بدون استثنا، دلیل خیزش های مردمی این روزها درکشورهای اسلامی و غیر اسلامی، از کجا ناشی می شود. از: رهبری های طولانی و مبسوط الید. که یک نفر، با قدرتی ماورایی، برهمه ی ارکان یک کشور سلطه داشته باشد و به کسی نیز جوابگو نباشد و کسی را نیز حق اعتراض و نقد او نباشد. خودت خوب می دانی که اگر صدام را آمریکایی ها سرنگون نمی کردند، مردمش این روزها او را سرنگون می کردند. صدامی که جزقلب مردم ، جایی را لایق حضور خود نمی دانست.

رهبر لیبی نیز مگر جز این خصوصیات دارد؟ ویا رهبر مردم سوریه؟ فصل مشترک همه ی اینان، بلامنازع بودنشان است. که برکل مقدرات کشورشان حاکم اند و کسی را یارای اعتراض به آنان نیست.

قانون ، برای این رهبران، شکلاتی است که به وقت ضرورت، به دهان مبارک می برند و نرم نرم به مکیدن آن مشغول می شوند. یا قانون، برای اینان، جامی از شراب است که سرمی کشند تا فراموش کنند مردمی نیز هستند و این مردم حقی وحقوقی نیز دارند. ویا : قانون حبه تریاکی است که باید برسر وافور کیفوری نهاد و مردم را بخاطر جهل مکرر و جهل مرکبشان ستود.

علی جان، این روزها، ما، با تمام قامت، سرنوشت خود را به سرنوشت بشاراسد قاتل و سرکوبگر گره زده ایم. مردم معترض او را فتنه گر می خوانیم. و در سرکوب آنان، با بشاراسد همراهی می کنیم. اخبار کشتار مردم مسلمان سوریه را جلوی چشم مردم دنیا، سانسور می کنیم. چرا؟ چون اطمینان داریم:مشابهت سقوط بشار اسد، گریبان خود ما را می فشارد.

علی جان، چه خوب که به این دنیا آمدی تا به بزرگان و مسئولان و رهبران جهان، و به ویژه به رهبرما بگویی : ای برگزیدگان مردم، مردم، از شما جز عدالت و درستی و راستی و پاکدستی و گذشت و بردباری نمی پسندند. پوزش خواهی شما از مردم، به تناسب هرخطایی که مرتکب شده اید، کمترین حق بدیهی مردم شماست.

و دم گوش رهبرما بگویی:

سیدعلی عزیز، تا دیرنشده، صدای اعتراض مردمت را بشنو! وشانه های خودت را از زیر بار این همه مسئولیت بدر ببر. خودت را سبک کن. به مردمت بها بده. و مسئولیت های بی شمار خود را به شانه های خود مردم بسپار. مگرنه این که این مردم، هماره در سخنان تو، فهیم و همراه و با خردند؟ جای تو آن بالاهاست. قله، بله، آنجا جای توست. بپای خیز. دستت را به من بده . یاعلی !

محمد نوری زاد- بیست و پنجم خرداد سال نود

منبع تحول سبز:

http://www.tahavolesabz.net/item/29045