۱۳۸۹ تیر ۱, سه‌شنبه

نماهنگ در حمایت از مراجع سبز

نامه عبدالکريم سروش به خامنه اي

فرمان هبوط صادر شده؛ بهشت ولایت دیگر جای شما نیست

جرس: عبدالکریم سروش، روشنفکر دینی در نامه تازه خود خطاب به رهبر جمهوری اسلامی با انتقاد از عملکرد وی نوشته است: فرمان هبوط صادر شده و از آسمان به زمین رسیده است. بهشت ولایت دیگر جای شما نیست. صدای آدمیان صدای خداست. آیا صدای خدا را نمی شنوید؟

 اینک ای "رهبر معظم"! من به شما می گویم که فرمان هبوط صادر شده و از آسمان به زمین رسیده است. بهشت ولایت دیگر جای شما نیست. صدای آدمیان صدای خداست. آیا صدای خدا را نمی شنوید؟

متن نامه:

 

آقای خامنه ای

نطق چهاردهم خرداد هزار و سیصدو هشتاد و نه شما را همه شنیدیم. خطابه‌ای پر خطا بود. لغزش‌های ذهنی‌و زبانی در آن موج میزد. نشان از فتور در قوه ناطقه داشت. خطیب زبر دست ما که در دوران سی‌ساله پس از انقلاب به چالاکی از همه سخنوران پیشی‌گرفته بود، آن روز سخت آشفته و نا توان مینمود. در سخنش نه سحر بلاغت بود نه شهد عبارت، نه کمال معنا نه جمال صورت. صفرای غضب، پروای ادب را از او ستانده بود. چندان که ذهن آشفته بر زبان خفته اش شلاق میزد مرکب سخن رام نمی‌شد. کلمات سرکش و بی وقار از قفس مغز بیرون میجستند و بر شاخ زبان مینشستند. داوری‌های باژگونه تاریخی‌حفره‌های کلام را افزون تر کرده بود و خطیب از یکی‌بر نیامده در حفره دیگر می‌افتاد. با طلحه و زبیر در می پیچید و به جای علی‌با آنان می جنگید. دل اهل سنت را به دست نیاورده به درد آورد. خود را چون علی‌در محاصره دشمنان میدید و بدین خیال کج و قیاس باطل چنان مبتهج بود که مخالفان سیاست و ریاست خود را غاصبان مسند وصایت و ناقضا ن عهد ولایت پنداشت.

معرکه و مهلکهٔ غریبی بود. تماشاچیان از او انتظار حمله داشتند اما او قوت دفاع هم نداشت. هم نطق خشکیده بود هم منطق. نه خوب سخن میگفت نه سخن خوب میگفت.نه به نقل وفا میکرد نه به عقل. ناطقه و عاقله گویی با هم فرو خفته بودند. کار بدانجا کشید که کورکورانه دست در انبان فرسوده تاریخ کند و شخصیت‌های خفته را بر انگیزد وبیازارد و به آنان نقش‌های مجعول دهد و بر اجتهادشان مهر انحراف نهد و آیین ویژه خود را معیار داوری عمل دیگران سازد و انتقام گذشتگان را از معاصران بگیرد و با کبر تمام ،حق و باطل را در نزدیکی‌و دوری از خود تعریف کند و بدین حیله آب رفته مشروعیت را به جوی خشکیده ولایت باز گرداند.

 

آقای خامنه ای

وقتی‌بر سر کار آمدید، در خیال، شریعتی‌غرب ندیده‌ای را میدیدم که عنان سیاست را به دست گرفته است. فقه و فلسفه و تفسیر نمی داند، به عوض اهل تاریخ و هنر و بلاغت است. می‌گفتم همین نیکو است. فقیهان و فیلسوفان غالبا تاریخ نمی دانند و لذا به قول ابن خلدون نا اهل‌ترین کسان برای ریا ست اند. زمان که گذشت و استبداد نظری وعملی ،شما را به سؤء تدبیر و ستمگری کشا ند و مداحان و متملقان بر شما جوشیدند و ناصحان و ناقدان به زنجیرو زندان افتادند ونظم ملک پریشان شد وبانگ بینوایان بر آمد و دست تطاول حرامیان در اموال ونفوس بیگناهان گشوده شد، بر من آشکار شد که به دعا با خدا می‌گفتم ایرانی‌را از هلاکت و سلطانی را از سؤء سیاست برهان، اما طناب توحش که سخت تر شد و آتش اختناق که بالاتر گرفت دانستم کار فقط از دعا نمی‌رود. سالها نیک خواهانه نصیحت کردم و امیدوارانه دل به تاثیر بستم، اما "از قضا سرکنگبین صفرا فزود" و بیمار رنجور تر شد. بیمار ما خیال اندیش شده بود. نصیحت ها را دروغ و دغلبازی و نقدها را توطئه و براندازی می‌دید و جرم‌های جاسوسی و ناموسی برای ناقدان میتراشید و آنان را به زجر و زنجیر می کشید. مداحان را می خرید ونقادان را می درید ورقیبان را سر می برید. و چندان که نقد و نصیحتها بالا گرفت مالیخولیای دشمن ستیزی هم در او قوت بیشتر یافت. نه اینکه:

هر درونی که خیال اندیش شد‌ ------ چون دلیل آری خیالش بیش شد؟

پس در وعظ و نصیحت بسته شد‌ ------ امر "اعرض عنهم" پیوسته شد

پس به حکم خدا و خرد، اعراض کردیم و اعتراض کردیم.

سؤء تدبیر و طغیان ستم و زوال عدالت و بحران مدیریت و تراکم تطاول و تجاوز، کلاه گشاد مشروعیت را عاقبت از سر او برداشت و درماندگی و ناشایستگی او را در تدبیر ملک و تنظیم نظام آشکار کرد. ولایت معنوی که از ابتدا نداشت، ولایت سیاسی را هم در انتها درباخت. اما هنوز جامه جمیل خطابت بر تن داشت، تا نوبت به خطابه اخیر رسید. معلوم شد که نه فقط فقه و فلسفه و تفسیر کم می‌داند، تاریخ را هم کج میخواند. سخن را هم به اسلوب بلاغت نمیراند. از میوه ممنوعه ولایت خورده است و حالا چون آدم در بهشت، برهنه و بی‌پناه، ایستاده است تا کی‌فرمان "هبوط" در رسد و راهی زمین شود.

و اینک ای "رهبر معظم"! من به شما می گویم که فرمان هبوط صادر شده و از آسمان به زمین رسیده است. بهشت ولایت دیگر جای شما نیست. صدای آدمیان صدای خداست. آیا صدای خدا را نمی شنوید؟

خوش تر آن است که مقام رهبری خود لبیک گویان ردای نا باندام ریاست را از تن بیرون کند‌و چون آدم ابوالبشر کلمات توبه را بر زبان آرد و از بهشت آسمانی ولایت آرام بر زمین رعیت بنشیند و با حوای خود آسوده زندگی‌کند و برادر کشی‌هابیل و قابیل را ببیند‌و راز دان تاریخ شود. بدین سان، دست کم، خطیبی باقی‌میماند تا فارغ از سودای ریاست به ارشاد و موعظت بپردازد و به عهد امانت وفا کند ،مگر دیگر بار با کرامت ورخصت مردم در" مسجد کرامت" تردد کند و به شکرانه سلامت "درویشان بی‌نوا را تفقّد کند".

یا خفتگان مجلس خبرگان سر از خواب غفلت بر آورند و بند اسارت بشکنند و روزگار ولایت جایره را به سر آورند. ولی آیا امید بستن به سرد مزاجان گرمخانه خبرگان ،که مشاطگان قدرت اند و رطب خوردگان ولایت، آب به غربال پیمودن و گره بر باد زدن نیست؟

بشکر تهمت تکفیر کز میان برخاست‌ ------ بکوش کزگل و مل داد عیش بستانی

جفا نه شیوه دین پروری بود ،حاشا‌ ------ همه کرامت ولطف است شرع یزدانی

من از آن نسبت مکرر مجعول ابدا نرنجیدم و بر خود نلرزیدم چون ایمان خود را از عارفان گرفته‌ام نه از فقیهان. فقیهان باید بر خود بلرزند که جمعی‌بی‌فضیلت و بی‌ایمان چنین ریشخند فقاهت میکنند و سرمایه شان را بر سر بازار سیاست آتش میزنند. "ولیٌ امر مسلمین" باید پریشان شود و گریبان چاک کند که بز‌های لنگ پیشاپیش گلٌه میروند و بر تر از سلطان، فرس میرانند و خادمند و مخدومی میکنند. وبداند که دیری نخواهد گذشت که شاخ گستاخ این دشمنان خانگی جامه و عمّامه ولایت را هم بدرد و تاج سلطنت را بشکند و روزگار امارت را تباه کند.هلا تا کار را از دستش بیرون نیاورده اند گریبان خود رااز دستشان بیرون آورد وایرانی را از هلاکت وسلطانی راازسوء سیاست برهاند."صبا گر چاره داری وقت وقت است".

قدر وقت ار نشناسد دل و کاری نکند‌ ------ بس خجالت که از این حاصل اوقات بریم

فتنه می بارد از این سقف مقرنس برخیز‌ ------ تا به میخانه پناه از همه آفات بریم

ربنا لا تسلٌط علینا من لا یرحمنا :خداوندا حاکمان بی رحم را بر ما چیره مکن.

اما آن جریده دریده نگون بخت که گوش به فرمان بیت رهبری است وقتی‌جعل خبر کرد و مرا "مرتد" شمرد، دانستم که پا را از گلیم غصبی خویش دراز تر کرده است. منتظر نشستم تا از بیت ولایت اشارتی رود و فرمان " استرداد ارتداد" صادر شود. چون می‌دانستم که رهبری حکم تکفیر و ارتداد را از شوون ولایت می‌داند و بولفضولی دیگران را در این امرولایی حتا اگر فقیهان و مراجع باشند ،نه به خاطر عدالت بل به خاطر ولایت ،تحمل نمیکند. چنین شد و آن نگون بختان وادار به تکذیب شدند و کذب بر کذب انباشتند و پلیدی نخستین را به پلیدی دیگر شستند و بر آن اسکناس هفت صد تومانی که با تقلبی ابلهانه جعل کرده بودند مهر باطله زدند.با خود"حافظانه" میخواندم:

خرداد ماه هزار و سیصد و هشتاد و نه خورشیدی

عبدالکریم سروش

دست نوشته چمران درباره تبدیل انقلاب به لجنزاری از ظلم و خودخواهی

نوشته حاضر توسط یکی از دوستان شهید مصطفی چمران در لبنان به جرس سپرده شده است و باري اولين بار منتشر مي‌شود.

بیست و نهمین سالروز شهادت مصطفی چمران در حالی فرا رسیده است که جمهوری اسلامی دورترین روزهای خود را از آرمان های نخستین اش سپری می‌کند. نوشته حاضر که برای اولین بار توسط جرس منتشر می‌شود نشان از آن دارد که انقلاب اسلامی در همان سالهای نخست از اهداف بلندش منحرف شد و به تعبیر صریح چمران به همان اختلافات و مشکلاتی گرفتار شد که در انقلابهای مشابه پدید آمد و به لجنزاری از ظلم و خودخواهی تبدیل شد.

 

خدایا!

می‌دیدم که در الجزایر، رهبران انقلاب به جان هم می‌افتند، همدیگر را به زندان می‌کشند، مسلحانه علیه هم می‌جنگندند.

می دیدم که در مصر، رهبران قیام با هم به دشمنی می‌پردازند، وحدت آنها شکسته می‌شود و شکست پشت شکست به سراغ آنها می‌آید. می‌دیدم که در همه انقلابها، رهبرانشان برای وصول به قدرت با هم مسابقه می‌گذاشتند، رقابت می‌کردند و همدیگر را می‌کوبیدند و می‌کشتند و انقلاب را به لجنزاری از ظلم و خودخواهی سقوط می‌دادند و من با خود می‌گفتم اینها هیچکدام به درجه رشد نرسیده‌اند، هیچ یک مفهوم واقعی خدا و خلقت و قیامت را درک نکرده اند،

اما با خود می‌گفتم بگذار انقلاب ما پیروز شود، مکتب اسلام راستین مستقر گردد، خدای بزرگ براستی فهمیده شود، انسانها فقط خدا را بپرستند، همه طاغوتها را فرو بریزند. دیگر خودخواهی و غرور خودنمایی نکند. دیگر جایی برای مصلحت طلبی نماند. دیگر جایی برای سیاست بازی وجود نداشته باشد و ما با خیالی راحت بدنبال ساختن و پرداختن اجتماع و تکامل خود مشغول شویم و یک چنین نمونه عشق و پاکی و همکاری و تلاش و تکامل را به همه جهانیان نشان دهیم.

اما هیهات؛ که غرور و خودخواهی وحدت انقلاب ما را نیز خدشه دار کرد، تفرقه و تشتت بوجود آورد، اختلافات و زد و خوردها اوج گرفت و مردم ساده و عامی را بدبین کرد تا به جایی که عده زیادی زده شدند. هر روز ضعیف تر شدیم، دشمنان بیشتر جلو آمدند، مستضعفان ناامید شدند و همان اختلافات و مشکلاتی که برای انقلابها و ملتهای دیگر وجود داشت برای ما نیز پدیدار شد. و نشان داد که ما هم به درجه رشد نرسیده‌ایم و کامل نشده‌ایم و زمان زیادی می‌خواهد که شایسته چنین انقلابی شویم.

 

چمران فارغ التحصیل دانشگاه تگزاس در رشته فیزیک پلاسما و الکترونیک، از آغاز دهه هفتاد میلادی به لبنان رفت و در کنار امام موسی صدر رهبر شیعیان لبنان "جنبش أمل" را تأسیس کرد؛ حرکتی که پیروان همه ادیان در آن شریک بودند.

وی که به لحاظ اندیشه سیاسی از اعضای برجسته نهضت آزادی ایران و از اصحاب نظری دکتر علی شریعتی و آیت الله طالقانی بود پس از ناپدید شدن امام موسی صدر در لیبی و پیروزی انقلاب اسلامی در تهران، به درخواست آیت الله خمینی به ایران بازگشت و معاونت دوست و استاد دیرین خود مهندس مهدی بازرگان را که آنک نخستین نخست‌وزیر جمهوری اسلامی بود را پذیرفت و به وزارت دفاع دولت وی نیز منصوب شد.

نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، نماینده آیت الله خمینی در شورای عالی دفاع و فرماندهی جنگ های نامنظم پس از حمله عراق به ایران از مهمترین عناوین کارنامه سیاسی و نظامی اوست. وی سرانجام در سی و یکم خرداد 60، در منطقه دهلاویه (جنوب ایران) به شهادت رسید.

نوشته حاضر نگاه بلند او و افق غم انگیزی را نشان می‌دهد که کمتر از دوسال پس از پیروزی انقلاب 57 روایت شده و توسط یکی از دوستان شهید مصطفی چمران در لبنان به جرس سپرده شده است.

منبع سايت جرس

http://www.rahesabz.net/story/17931/

۱۳۸۹ خرداد ۲۵, سه‌شنبه

مصاحبه مادر سهراب اعرابي

۲۴ خرداد ۱۳۸۹

خانواده های سه شهید ۲۵ خرداد ۸۸: فردا به بهشت زهرا می رویم

خانواده شهید سهراب اعرابی، محرم چگینی و علی حسن پور، سه تن از خانواده های شهدای بیست و پنج خرداد در گفتگو با جرس اعلام کردند: علی رغم تمامی تهدید ها و فشارها، فردا به مناسبت سالگرد این شهدا به بهشت زهرا خواهند رفت تا در کنار عزیزان خود، یاد از دست رفتگان راهپیمایی مسالمت آمیز سال گذشته را گرامی بدارند.

به گزارش جرس: مادر سهراب اعرابی، یکی از کشته شدگان راهپیمایی ۲۵ خرداد، خبر از حمله خشونت آمیز برخی از نیروها به منزل شخصی خود می دهد و ضمن اعتراض شدید خود به عدم تامین امنیت خانواده شهدا توسط دولت جمهوری اسلامی، می گوید: باید اعلام کنند اینها چه کسانی هستند که همسایه و اهالی شهرکی که سهراب متعلق به آن است را آزار می دهند و با حمله وحشیانه ای که تنها از مغول ها و شعبان بی مخ ها بر می آمد، به منزل شخصی مان یورش برده اند و دو تا شمعی که همسایه ها برای سالگرد سهراب روشن کرده بودند را با خشونت خاموش کرده اند. برای همین از همین جا اعلام می کنم، من تامین امنیت جانی ندارم و اگر فردا اتفاقی برای من افتاد مسوول مستقیم آن را جمهوری اسلامی می دانم.

علی چگینی برادر محرم چگینی یکی دیگر از کشته شدگان راهپیمایی بیست و پنج خرداد به جرس می گوید: فردا ساعت پنج تا هفت عصر مراسم یادبود برادرم در بهشت زهرا برگزار می شود و تا کنون نیز بسیاری دیگر از خانواده های شهدا اعلام کرده اند همزمان به بهشت زهرا خواهند رفت. دانشجویان و مردم معمولی زیادی با ما تماس گرفته اند و ما هم به آنها گفته ایم که حضور آنها در مراسم سالگرد برادرم از دیدگاه خانواده هیچ اشکالی ندارد، اما در مورد برخوردهای امنیتی ما هیچ اطلاعی نداریم.

لادن مصطفایی، همسر شهید علی حسن پور نیز به جرس می گوید: این حق ماست تا برای سالگرد کسانی که بیگناه و تنها برای یک اعتراض در راهپیمایی بیست و پنج خرداد کشته شده اند، به بهشت زهرا برویم و به عزیزان مان بگوییم که دل مان با آنهاست ، واقعیت این است که همه می خواهند روزی که فرزندان و همسران و یا هر عضوی از خانواده شان به شهادت رسید، حداقل با امنیت کامل بر سر مزار آنها بروند چون می دانیم جرم کسانی که کشته شدند، فقط اعتراض بود که متاسفانه با گلوله جواب شان را دادند.

در آستانه سالگرد انتخابات ریاست جمهوری ایران، برخی از کسانی که اعضای خانواده آنها در راهپیمایی اعتراضی علیه انتخابات در خیابان کشته شدند، تهدید به سکوت و برخی دیگر با تماس های تلفنی خبرگزاری متعلق به سپاه جمهوری اسلامی ایران، فارس ترغیب به مصاحبه علیه جنبش سبز و برخی دیگر نیز با تلاش های صدا و سیما برای تهیه اعترافاتی علی سران جنبش مواجه شده اند.

در این، میان برخی از خانواده های کشته شدگانی که تن به مصاحبه با صدا و سیمای جمهوری اسلامی و خبرگزاری فارس نداده اند اعلام کرده اند، در صورتی که تهدیدات علیه خانواده های کسانی که در راهپیمایی های اعتراضی علیه انتخابات ریاست جمهوری کشته شده اند، ادامه یابد، هرگونه اتفاقی که برای این خانواده ها رخ دهد مسوولیت مستقیم آن با جمهوری اسلامی خواهد بود.

پروین فهیمی، مادر شهید سهراب اعرابی که با توجه به فشارها و کنترل های امنیتی وارد شده به خانواده خود، بسیار متاثر و آزرده بود، با صدایی که هم فریاد می زد و هم با بغض همراه بود در خصوص حمله خشونت آمیز ماموران به منزل شخصی خود، مراسم راهپیمایی ۲۵ خرداد سال گذشته و عدم دلایل خود برای نامه به محمود احمدی نژاد و مسایل دیگر جزییات جدیدی را مطرح کرد که متن کامل این گفتگو در پی می آید:

خانم فهیمی! فردا سالگرد کشته شدن سهراب و شهدای دیگر در خیابان های تهران است، دلم می خواهد خیلی صریح از شما بپرسیم آیا از بیاینه آقایان موسوی و کروبی که مردم را از آمدن به خیابان منع کردند، دلگیر نشدید وقتی دیدید که قرار نیست مردم بعد از کشته شدن فرزندان شما به خیابان بیایند و در دفاع از حق هموطنان از دست رفته خود، همانند خرداد سال ۸۸ راهپیمایی برگزار کنند؟

راستش را اگر بخواهید بدانید، نه. خیلی هم خوشحال شدم، وقتی بیانیه را دیدم. اینهایی که من دیده ام به هیچ جوانی رحم نمی کنند، جوان کشی برایشان راحت است. اگر باز مردم به خیابان می آمدند به راحتی می کشتند، چرا باید خون جوانان ما را بریزند و بعد هم وقتی پاسخگو نبودند خود جنبش سبز را متهم به ریختن این خون ها کنند. اگر به هر جوانی در خرداد امسال آسیب می رسید انگار سهراب مرا دوباره می کشتند. مردم وقتی بیرون مرا می بینند، محبت شان را نشان می دهند، همبستگی و همدلی هایشان را نشان می دهند و برای مراسم سالگرد امسال نیز بارها به منزل ما آمده اند و گفته اند که می خواهند همراه ما به بهشت زهرا بیایند ولی من نمی خواهم به مردم هیچ آسیبی برسد. اینها بی رحمانه به همسایه های ما به جوان های شهرکی که سهراب متعلق به این شهرک است حمله می کنند و جوانان را می برند. چرا باید جوانان این کشور که فقط اعتراض دارند اسیر دست دولتی شوند که دروغ می گوید؟

کی و چگونه حمله کرده اند؟

تازگی ندارد، در مراسم چهارشنبه سوری آمدند ریختند در شهرک و جوان ها را بردند فقط برای اینکه چند شاخه گل جلوی خانه ما می گذارند، مردم را تهدید می کنند، در مراسم روز عاشورا مثل مغول ها حمله کردند به شهرک. همسایه ها و اهالی شهرک را آزار دادند، وقتی پریشب، همسایه ها چند تا شمع جلوی خانه ما روشن کرده بودند، آقایان به شکل وحشیانه ای به خانه ما حمله کرده اند، شمع ها را هم خاموش کردند و از خشونت آنها همسایه ها اعتراض می کردند آزرده شده بودند. در مراسم های مختلف وقتی مردم یادی از ما می کنند، اینها هم به سرعت حمله می کنند، مثل مغول ها و بدتر از شعبان بی مخ ها، من نمی دانم این همه وحشتی که از مردم دارند کی تمام می شود اما خوب می دانم که این    ضعف یک نظام است.

ممکن است با این فشارهایی که یاد کرده اید، مراسمی برای سهراب و شهدای دیگر هم در بهشت زهرا برگزار نشود؟

من کاری به این تهدیدات ندارم، برای مادری که عزیزترین اش را از دست داده است مگر چه چیزی بالاتر از فرزند وجود دارد. من خودم تنها می روم بهشت زهرا . هیچ هراسی هم ندارم. به خدا راضی نیستم به مردم هیچ آسیبی برسد، چند روز است که استرس گرفته ام چون می دانم مردم سهراب را تنها نمی گذارند، دلم آشوب است که مردم بیایند و باتوم بخورند. تنم می لرزد وقتی فکر می کنم جوانی برای همراهی با سهراب بیاید و تنش از خشونت این حکومت زخمی شود. هرکسی هم که با من تماس گرفت، حتی به بستگانم هم گفته ام به بهشت زهرا نیایند، خودم تنها می روم.

خانواده شهدای دیگر هم می خواهند فردا بروند بهشت زهرا. می گویید از مردم هیچ توقعی ندارید، از موسوی و کروبی و از سران جنبش سبز چطور؟ به نظر شما آنها باید چگونه همراهی کنند؟

متاسفانه هر کس بخواهد حرفی بزند، طرف مقابل قدرت دارد و جواب هر اعتراضی را با چماق و باتوم و گلوله و زندان می دهد. چه توقعی می توان داشت وقتی فضا تا این اندازه امنیتی است. با اسلحه به مردم و فعالین سیاسی و جنبش سبزی ها حمله می کنند، نمی خواهند باور کنند که یک نیروی عظیمی در ایران وجود دارند که معترض هستند، این مردم معترض در خود ایران وجود دارند و حق شان است که اعتراض کنند. باید به مردم جواب بدهند کسانی که در این کشور اجازه حمل اسلحه دارند چه گروهی هستند و متعلق به کجا هستند، یعنی نیروی انتظامی نمی داند چه کسانی با اسلحه به فعالین سیاسی و به مردم حمله می کنند؟

می گویند نیروهای خودسر حمله می کنند و احمدی نژاد هم که دیشب در برنامه زنده تلویزیونی اعلام کرده است، دولت ایشان راضی به آزار رساندن مردم نیست و حتی برخوردهای خشنی که با جوانان هم اخیرا صورت می گیرد به دولت ایشان ربطی ندارد.

دروغ می گوید. به اسم دولت است، اگر نیست، پس دولتی که توان برقراری امنیت ملت را ندارد دیگر نامش دولت نیست. اصلا فرض کنیم که راست می گویند و نیروهای خودسر می زنند جوانان مردم را لت و پار می کنند، دولتی که نتواند در طول همین یک سال پیدا کند این گروه های خودسر از کجا تغذیه می کنند دولت نیست. این ها آدم را دیوانه می کند، که دهان هر منتقد دولت را بسته اند و بعد می نشیند و می گویند آزادی وجود دارد. بعد هم که می بینند یک سیل عظیم مردم به خیابان می آیند ناگهان وحشت می کنند و گلوله می کشند و بعد هم می گویند خودسر بوده.

تا به حال به خود آقای احمدی نژاد یا دولت نامه نوشته اید و همین حرف ها را به آنها هم گفته اید؟

احمدی نژاد رییس جمهور ما نیست که به ایشان نامه بنویسم. خیلی ها ایشان را به عنوان رییس جمهور ایران قبول ندارند. کسی که صدای این همه معترض به نتیجه انتخابات را نمی شنود اصلا مورد قبول ما نیست که بخواهیم برایش نامه بنویسیم.

به هر حال ایشان الان رییس دولت است و رسانه های وابسته به دولت ایشان هم می گویند مسوول کشته شدن جوانان سران جنبش و کسانی هستند که به خیابان آمده اند.

جنبش خود مردم هستند، موسوی و کروبی در تمام این مدت از حق مردم برای یک اعتراض ساده دفاع کردند، آقایان باید جواب بدهند از چه ترسیدند، وحشت شان از چه بود که معترضان را کشتند و بعد در رسانه و صدا و سیما خانواده ها حتی یک کلمه در مورد این همه آدم که به خاک و خون کشیده شد ننوشته اند.

به تازگی نوشته اند و طرح شکایت از موسوی و کروبی را برای کشته شدن شهروندان هم عنوان کرده اند

این موسوی و کروبی و جنبش سبز است که باید از صدا و سیما و دولت شکایت کنند که کشته شدن جوانان را به دروغ انکار می کنند. چرا صدا و سیمای جمهوری اسلامی نمی آید با خود من مصاحبه نمی کند. من پا برهنه برای انقلاب سال ۵۷ به خیابان رفتم و جمهوری اسلامی شکل گرفت حالا همان جمهوری اسلامی باید پسر جوان مرا در خیابان بکشد؟ من این اجازه را نمی دهم . این من هستم که باید از چنین نظامی شکایت کنم. از هیچ کسی به جز خدا هم نمی ترسم و باور دارم تنها حکومتی که از خدا نمی ترسد می تواند تا این اندازه به مردمش ظلم کند، به مردم اش حمله کند و طاقت چند شاخه گل و شمع را هم در محفل عزاداری ما نداشته باشد و الان هم که با شما حرف می زنم تمام مکالمات ما را دارند شنود می کنند، لحظه به لحظه زندگی ما را تحت نظر گرفته اند و به هر بهانه ای سر و کله شان در شهرک ما پیدا می شود و امنیت را از ما گرفته اند، بگذار صد تا کنترل برای ما بگذارند، به کسانی که صحبت های ما را الان دارند می شنوند از همین جا می گویم؛ من چیزهایی در راهپیمایی های پارسال دیده ام که دیگر از هیچ چیزی نمی ترسم و خوب می دانم چه کسانی به روی مردم گلوله می کشند، دلم با خدا است و شما چون خدا را ندارید تا این اندازه وحشت کرده اید و به جان مردم افتاده اید و شب و روز دور و بر خانه های مردم پرسه می زنید تا مبادا اعتراض کنند.

چه چیزی در راهپیمایی پارسال دیده اید؟

خیلی چیزها که بعدا بیشتر و بیشتر خواهم گفت، اما یک نمونه کوچک آن همین است که جلوی چشم های ما به کسانی که با باتوم به جان مردم افتاده بودند پول می دادند، یعنی حتی حساب و کتاب هایشان با باتوم به دستان را چلوی چشم های ما انجام می دادند تا ببینیم و بیشتر بترسیم که اینها برای کشته شدن مردم حاضرند پول خرج بکنند، صدا و سیما این همه پول داده است که یک خانمی را بیاورد تا در مورد کشته شدن ندا فیلم بسازند.

آیا در مورد کشته شدن سهراب هم تا به حال هیچ سناریویی ساخته اند؟

من به آنها اجازه چنین کاری را نمی دهم. به خدا مادر ندا خیلی طاقت دارد که این فیلم ها را در صدا و سیما می بیند من پدرشان در می آوردم اگر چنین دروغ های سخیفی را در مورد سهراب تحویل مردم می دادند. باید بیایند اعتراف کنند که سهراب و جوانان دیگر را واقعا چه کسانی کشتند. باید جرات کنند و پای صحبت ما مادران بنشینند. ما حکومت را از آنها نمی خواهیم. حکومت مال خودشان، اما تا جواب ما را ندهند، رهایشان نمی کنیم. تا پاسخ ندهند چه کسی مجوز حمل اسلحه در راهپیمایی های مسالمت آمیز را صادر کرده است و چه کسی مجاز است خون هم وطن خود را بریزد، ساکت نمی شوم. قوه قضاییه و مجلس باید پاسخگو باشند.

مشخصا به چه نماینده ای در مجلس نامه نوشته اید؟

من به آقای ابوترابی نماینده مجلس نامه نوشتم، به او گفتم دنبال بچه من بگرد، جوابی نداد، وقتی جنازه بچه ام را پیدا کردم هم حتی یک تماس ساده هم نگرفتند. هم من و هم سهراب در انتخابات همین مجلس شرکت کرده بودیم، این کسانی که در مجلس نشسته اند نماینده های کدام مردم هستند؟ چرا حتی یک خط جواب نامه های مرا نداده اند؟ قوه قضاییه که می گویند مستقل است چرا جواب ما را نداد، همه مردم دیدند من برای پیدا کردن جسد بچه ام چه دردهایی کشیدم اما از این مجلس و از این قوه قضاییه هیچ صدایی در نیامد. من که هرگز به دولت احمدی نژاد نامه نخواهم نوشت اما تا مجلس و قوه قضاییه پاسخ نامه های مرا ندهند، نمی بخشم و ساکت هم نمی شوم.

به عنوان آخرین سوال فردا را چگونه می بینید؟ هم سالگرد شهادت سهراب و شهدای دیگر است و هم سالگرد بزرگترین راهپیمایی اعتراضی مردم در سال گذشته.

چند شب پیش که به خانه ما حمله کردند و شمع ها را خاموش کردند، معلوم بود که با ایجاد وحشت می خواستند ما را خانه نشین کنند، برای من دیگر هیچ فرقی ندارد که فردا و فردا ها چه بلایی سر خودم می آورند، اگر فردا تمام خانه مرا هم محاصره کنند، باز هم به بهشت زهرا می روم تا به سهراب بگویم، در تمام این یک سال فراموشش نکردیم، به سهراب باید بگویم، تو فقط دنبال رای گمشده ات رفتی، تو به این حکومت، به این شورای نگهبان ، به این انتخابات اعتماد کرده بودی و رای دادی، اما وقتی تو را کشتند، دیگر همه چیز تمام شد، ما دیگر به شورای نگهبان و کسانی که ادعای عدالت دارند به راحتی اعتماد نمی کنیم . از دیدگاه یک نظامی که همه مردم را مجرم می داند شاید با مرگ سهراب همه چیز تمام شده باشد اما باید فردا بروم بالای سر سهراب بایستم و به بگویم: تو را کشتند ولی یک نسل زنده شد، صدای تو و دوستان دیگرت همه جای این کشور شنیده می شود. پسرم در راهپیمایی خرداد ماه سال گذشته دنبال حق اش رفته بود، باید به پسرم بگویم: آرام باش سهراب عزیزم که صدای حق خواهی تو این روزها همه جا شنیده می شود.

بیت مرجع بزرگوار تقلید همچون کوی دانشگاه ویران شد!

لطفاً بخوانید و برای مظلومیت اسلام ناب محمدی (ص) دعا کنید

 تصاویر این ایمیل همگی مربوط به حمله وحشیانه عمال رژیم به بیت مرجع بزرگوار تقلید

آیت الله صانعی در صبح دوشنبه 24 خرداد می باشد

بسم الله الرحمن الرحیم

انا لله و انا الیه الراجعون

دوستان عزیز و گرامی سلام

عزیزان بسیجی و سپاهی دیروز و امروز سلام

دوستان مقلد مراجع عظام و مقلدین بزرگوار آیت الله صانعی سلام

آنچه امروز حادث می شود، یاد آور حوادث تلخ پس از رحلت پیامبر اسلام (ص) است. امروز صبح به دفتر مرجع بزرگوار تقلید، حضرت آیت الله العظمی صانعی در قم حمله می کنند و آنجا را همچون کوی دانشگاه ویران می کنند. امروز روز داغ دیدن ملتی است که نه دیگر از اسلام خشونت طلبانه این دون صفتان آرامش دارد و نه از مکر حیله گران. به راستی آنها که در کوی دانشگاه سال 78 و سال 88 آن فاجعه بزرگ را خلق کردند با چه دادگاه و پیگیری قانونی مواجه شدند؟

 

تهاجم و تخریب دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی صانعی ساعت چهار بامداد دوشنبه 24 خرداد 1389 مطابق با اول رجب المرجب 1431 - گزارش تصویری (2)

 

آیا جز این است که آقای خامنه ای در نماز جمعه 29 خرداد 88 آنها را عده ای ناشناس نام نهاد ؟ آیا جز این است که فیلم حمله نیروهای انتظامی در همه جا منتشر شد و کوس رسوایی دروغ گویی حامیان حمله به کوی دانشگاه در همه جا زده شد؟

آیا جز این است که امروز همچون رژیم گذشته، مراجع تقلید از امنیت برخوردار نبوده و حکومت به خود اجازه می دهد هتک حرمت مراجع را در هر زمان که اراده کند در دستور کار قرار دهد ؟

 

تهاجم و تخریب دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی صانعی ساعت چهار بامداد دوشنبه 24 خرداد 1389 مطابق با اول رجب المرجب 1431 - گزارش تصویری (2)

 

تهاجم و تخریب دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی صانعی ساعت چهار بامداد دوشنبه 24 خرداد 1389 مطابق با اول رجب المرجب 1431 - گزارش تصویری (2)

 

آیا جز این است که شعبان بی مخ ها در پوستین میش (بسیج) به پرده دری و هتاکی دین و اخلاق و انقلاب و شهید و ولایت در آمده اند ؟

آیا وقت آن نرسیده است که در اصول فکری خود نسبت به شخص آقای خامنه ای و حکومتی که اینک از ریل اصیل انقلاب و امام و اسلام خارج شده است، تدبیر تازه ای بیندیشیم؟

کدام آزاده ای است که از مشاهده تصاویری چنین، قلبش جریحه دار نشود ؟ کدام انسان مسلمان و حلال زاده ایست که با دیدین چنین فجایعی بتواند سکوت کند و لب به اعتراض نگشاید ؟

 

تهاجم و تخریب دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی صانعی ساعت چهار بامداد دوشنبه 24 خرداد 1389 مطابق با اول رجب المرجب 1431 - گزارش تصویری (2)

 

تهاجم و تخریب دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی صانعی ساعت چهار بامداد دوشنبه 24 خرداد 1389 مطابق با اول رجب المرجب 1431 - گزارش تصویری (2)

 

این است وضع رژیمی که ظاهرش اسلامی است اما باطنش دشمنی با سلاله پاک ائمه اطهار و مراجع تقلید است

این است وضع رژیمی که ظاهرش علمی است اما باطنش به بند کشیدن نخبگان فعال علمی و دانشگاهی و دانشجو و دوختن لب همه کسانی است که حاضر به تملق و چاپلوسی شاهنشاه نیستند

این است وضع حکومتی که به اسلام ولایت و به اسم روحانیت، گرگهای درنده ای پرورانده است که حتی به ناموس خودشان هم رحم نمی کنند ! اینها برای مدیریت جهان شعار می دهند اما از کنترل عده قلیلی از جمعیت کشور خودشان و ارتباط عاطفی با آنها هم عاجز هستند. این ها که تفکرشان از آبشخور تحجر و ظاهرگرایی سیراب است، حتی تحمل روحانیان حوزه های علمیه و مراجع تقلید را هم ندارند، چگونه می خواهند با مردم کوچه و خیابان ودانشگاه و خارجی و داخلی رابطه داشته باشند ؟

 

تهاجم و تخریب دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی صانعی ساعت چهار بامداد دوشنبه 24 خرداد 1389 مطابق با اول رجب المرجب 1431 - گزارش تصویری (2)

 

تهاجم و تخریب دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی صانعی ساعت چهار بامداد دوشنبه 24 خرداد 1389 مطابق با اول رجب المرجب 1431 - گزارش تصویری (2)

 

این است مفهوم اسلام تحجر ! اسلامی که مداحان بیت آقا سخن از درب شکسته منزل فاطمه زهرا (س) می زنند و عربده کشی هایشان در پیش حضرت والا گوش فلک را کر کرده است و آن افعال قبیح و تمسخر آمیز را انجام می دهند و آنگاه به سلاله معنوی و حقیقی فاطمه رحم نمی کنند ! این است درب های شکسته و قلم های خرد شده و کتابهای سوزانده شده بیت یکی از مراجع بزرگوار تقلید در شهر مقدس قم که اینک به دست سفاکان آل ولایت مطلقه به بدترین شکل ممکن ویران شده است و خداوند زود باشد که به حق پهلوی شکسته فاطمه زهرا، انتقام این مظلومیت را از ریش های حنا بسته و قیافه های کریهشان باز ستاند که ذو انتقام اوست و خداوند بسیار سریع حساب کننده ایست

 

تهاجم و تخریب دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی صانعی ساعت چهار بامداد دوشنبه 24 خرداد 1389 مطابق با اول رجب المرجب 1431 - گزارش تصویری (2)

 

تهاجم و تخریب دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی صانعی ساعت چهار بامداد دوشنبه 24 خرداد 1389 مطابق با اول رجب المرجب 1431 - گزارش تصویری (2)

 

من از ملت ایران عذر می خواهم ! من به عنوان یک دانشجوی مسلمان که روزگاری سینه چاک این آقایان بوده ام، از همه مردم ایران عذر خواهی می کنم. من از نداها و سهراب ها، از مراجع عظام تقلید عذرخواهی می کنم که رهبری را پشتیبانی کردم که دستش در شکستن پهلوی فاطمه ها دخیل بوده است ! من بابت اینکه یک اسلامی را پشتیبانی کردم که از اسلام جز ریش حنا بستن و عربده کشی در روز و شب و افتادن به جان مردم کوچه و خیابان با خنجر و زنجیر و باتوم چیزی بلد نیستند، عذر خواهی می کنم

 

تهاجم و تخریب دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی صانعی ساعت چهار بامداد دوشنبه 24 خرداد 1389 مطابق با اول رجب المرجب 1431 - گزارش تصویری (2)

تهاجم و تخریب دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی صانعی ساعت چهار بامداد دوشنبه 24 خرداد 1389 مطابق با اول رجب المرجب 1431 - گزارش تصویری (2)

 

ما همه مقصریم که روزگاری در دلمان حمایت می کردیم ! بیایند دفتر مرجع تقلیدی را اینگونه با خاک یکسان کنند و بروند و رهبر انقلاب شعرایش را به صف کند که در مدحش ثنا گویی کنند ؟! رهبر انقلاب در حرم امام بگوید مخالفین من طلحه و زبیر هستند و من علی هستم ؟! این است وضعیت ناگواری که بر مملکت ما می گذرد. مملکتی که بر آن فضلا حاکم نباشند و حمقا برجای فرهیختگان تکیه زنند رو به نابودی خواهد رفت. آری علی (ع) چنین گفت و ما فکر می کردیم با حفظ کردن صورت آیات و روایات و نهج البلاغه به اخلاق حقیقی دسترسی خواهیم داشت. غافل از آنکه با خواندن ظاهری آنها، حجاب های ظلمانی برای خود ساختیم و نفهمیدیم که از جنود الله به صف جنود شیطان پیوسته ایم

 

تهاجم و تخریب دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی صانعی ساعت چهار بامداد دوشنبه 24 خرداد 1389 مطابق با اول رجب المرجب 1431 - گزارش تصویری (2)

تهاجم و تخریب دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی صانعی ساعت چهار بامداد دوشنبه 24 خرداد 1389 مطابق با اول رجب المرجب 1431 - گزارش تصویری (2)

 

آری ما بودیم ! ما بودیم که به اسم ولایت بر کمر شکسته این ملت کوفتیم ! نگویید ما که چماقی در دست نداشتیم ! ما بودیم که مهرهای مساجد این سرزمین را بر سر و پیکر نماز گزاران کوبیدیم و سرهای شکسته و دلهای رنجور پدید آوردیم. ما با حمایت خودمان سر حسین (ع) را در کربلا به قربنگاه بردیم و برای خلیفه سرمست از قدرت، و عیاشی و چاپلوسی، طبقی از اخلاص فراهم آوردیم ! ما بودیم که به بند کشیده شدن بیت امام راحل را دیدیم اما دمی بر نیاوردیم. ما بودیم که مظلومیت تاریخی خانواده های شهدا، همان همت ها و باکری ها و رجایی ها و مطهری ها و بهشتی ها و ... را به چشم باز خود در روز روشن دیدیم اما به بهانه های واهی و با هوچی گری احساساتی خود سینه دریدیم و خیال کردیم اگر حیدر حیدر های بلند تر بگوییم، آقایمان به معراج هم خواهد رفت ! ما مقصریم. ما باید عذر خواهی کنیم

 

تهاجم و تخریب دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی صانعی ساعت چهار بامداد دوشنبه 24 خرداد 1389 مطابق با اول رجب المرجب 1431 - گزارش تصویری (2)

 

تهاجم و تخریب دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی صانعی ساعت چهار بامداد دوشنبه 24 خرداد 1389 مطابق با اول رجب المرجب 1431 - گزارش تصویری (2)

 

تهاجم و تخریب دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی صانعی ساعت چهار بامداد دوشنبه 24 خرداد 1389 مطابق با اول رجب المرجب 1431 - گزارش تصویری (2)

 

ما باید عذر خواهی کنیم که در کشور به ظاهر اسلامی ما، مردم گرسنه و رنج دیده از جنگ و انقلاب را رها کردیم و به واسطه آنکه تهذیب نفس نکرده بودیم، مسببات حمله عده ای سینه چاک ولایت آقا را حمایت کردیم تا در بامداد روز اول رجب المرجب حادثه ای همچون فیضیه بسازند و کسی هم در این کشور دم بر نیاورد ! این است مصیبت اسلامی ما ! من و تو بودیم که پهلوی فاطمه را شکستیم و با حمایت ها و سکوت های خود باعث شدیم خلیفه جور بر مردم تازیانه زند و ما کور و کر باشیم و نفهمیم

از پشت میله های قفل شده و شیشه های شکسته، عمامه و عبای روحانیت نمودار است و امروز در کشور ما فرهیختگان دانشگاهی، همانها که سابقه شکنجه در زندانهای رژیم دارند، در زندانها در بدترین شرایط روحی و جسمی به سر می برند و خانواده های آنها چشم به راه آینده هستند و روحانیان ما با زنجیر به پا، در دادگاه حاضر می شوند و فریاد لا اری الا جمیلا سر می دهند (آقای هادی قابل) و من و تو نشسته ایم و نوارهای مدیحه ثرایی چاپلوسان درگاه ولایت را بلند بلند گوش می کنیم و به خیال خودمان دل آل رسول شاد می گردانیم

 

تهاجم و تخریب دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی صانعی ساعت چهار بامداد دوشنبه 24 خرداد 1389 مطابق با اول رجب المرجب 1431 - گزارش تصویری (2)

 

تهاجم و تخریب دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی صانعی ساعت چهار بامداد دوشنبه 24 خرداد 1389 مطابق با اول رجب المرجب 1431 - گزارش تصویری (2)

 

ما همه مقصر بودیم در این روزگار سخت ! ما همه مقصریم ! و به خداوندی خدا قسم که اگر ذره ای حریت حر بن یزید ریاحی در دلهای ما وجود داشته باشد، از سپاه یزید بن معاویه (علیه العنه الی ابد الاباد) به در می آییم و با دیدن این ظلمهای فاحش و جرمهای آشکار و خلافهای محرز، سر از لاک شیطان درون به در می آوریم، و توجه دل را به الله نسبت می دهیم و از خداوند می خواهیم که از این سرگشتگی و گمراهی ما را نجات دهد تا در رکاب حسین قرار بگیریم

عزیزان من

ما در چاه نفس خویش سر فرو برده ایم و نه از کلمه توحید چیزی به دستمان رسیده است و نه از توحید کلمه ! ما از جنود شیطان گشته ایم و تنها راه نجات ما این است که به امید این روزهای پر برکت رجب، از خداوند بخواهیم که ظلمهای آشکار و خفی ما را در حق این مظلومان ببخشاید. خداوند به ما آموزش داده است که هر گاه همچون یونس نبی (ع) به خطایی دچار شدیم، از ذکر یا لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین بهره بگیریم و در آن تصریح دارد که بگویید که من از ظالمان بوده ام ! و در ادامه آیه تاکید می فرماید و نجیناه من الغم و کذالک ننجی المومنین و اگر ما می خواهیم از مضلین نجات یابیم و از چاپلوسان شیاطین نباشیم و به سپاه حسین (ع) بپیوندیم باید دست طلب و مغفرت به درگاه او دراز کنیم

خداوندا ! تو خودت نور مستوحشین در ظلمات هستی و ما برای تو زندگی می کنیم و به سوی نماز می خوانیم ! بر ما مپسند که معاویه و معاویه صفتان بر این مملکت بیش از این ظلم و حکومت کنند و بر ما مپسند که خون شهدای این انقلاب و جنگ و نظام پس از سالها صبر و مقاومت و استقامت به هدر رود

عزیزان من

جنگ از الطاف خفیه الهی بود و شرایط امروز هم ! چه نعمتی است که در این یکسال نصیب ما نشده باشد ؟ آیا خداوند را بیش از پیش به یاد نیاوردیم؟ آیا بیش از پیش به یاد مرگ و اسارت و سختی های مبارزه نیفتادیم ؟ آیا از زندگی روزمره مادی خود خارج نشدیم و به یاد الله پا در مسیر مجاهدت و مبارزه با ظلم نگذاشتیم ؟ آیا مشکلات و مصائب اهل بیت علیهم السلام در عاشورا و صدر اسلام و خانه نشینی علی (ع) و سایر مسائل تاریخی را به خوبی درک نکردیم ؟ چه کسی است که ما را به دنبال کشف حقایق به دنبال خود می کشاند ؟ او مکشاند و ما نمی رویم !!! آیا این حوادث از الطاف خفیه الهی نبوده است ؟

دوستان عزیز و گرامی

روضه کربلا آرامبخش جانهای مسلمانان در طول تاریخ بوده است ! آن هنگام که زینب کبرا به قتلگاه وارد شد و دست زیر پیکر پاک برادر خود برد و به آسمان بلند کرد و فریاد زد: اللهم تقبل منا هذا القربان (خداوندا این قربانی را از ما بپذیر) و آنگاه برخاست و با صلابت به مسیر پربرکت مبارزه و خداجویی و حق طلبی خود ادامه داد. هنگامه ای دیگر در دستگاه یزید در مقابل تمسخر و نیشخند یزید مبنی بر اینکه: چگونه حالی داری که با خفت و خواری به اینجا آورده شده ای، فریاد زد: لا اری الا جمیلا (به جز زیبایی چیزی ندیدم) و این است آن زینبی که ما در اسلام داریم. زینب ما چون با تازیانه نواخته شده است، مورد توجه ما نیست! این مداحی های بیت آقاو سینه چاکان ولایت بود که دین و آئین و اسلام و انقلاب را از درون با قیافه ای حق به جانب پوساند و هرچه دیندار و بی دین بود با چوب بی دینی راند

دیری نمی پاید که این شالوده های این ظالم برچیده می شود و ظلم از این مملکت رخت بر می بندد، آیا ما با ظالم بودن درونیمان چه میکنیم؟ آیا این طور نیست که انی کنت من الظالمین؟

پس عذر خواهی کنیم ! از مردم ایران عذر بخواهیم که امروز به بیت مرجع تقلید هتک حرمت شد ! به بیت آیت الله منتظری مرحوم هم حمله شد! به بیوت دیگر مراجع هم بارها حمله شده است و این ناشناسان سینه چاک ولایت که حقوقشان و اسم و رسمشان را بیت آقا مدیریت و کنترل می کند، مقصرش ما هستیم. مائی که هنوز جان داریم و زنده ایم، و دیگران شربت شهادتش را نوشیده اند ! دیگرانی که سر زلفشان را به تمسخر می گرفتیم و در دلمان حواله می دادیم که ما قرآن و نماز می خوانیم، امروز در قهقهه مستانه شهادت و در کنار مبارزان حقیقی راه اسلام به زندگی حقیقی مشغولند (بل احیاء عند ربهم یرزقون) و ما بسیجیان مغفول دیروز و سرگشتگان حقیقت امروز هنوز اندر خم یک کوچه ایم !

به راستی آیا وقت آن نرسیده است که در اولین روز ماه رجب پیشانی خویش به شکرانه این الطاف خفیه الهی به سجده گاه خاک بسائیم و خداوند را شکر کنیم ؟ شکر بابت این نعمتها ؟

ائمه بزرگوار اسلام در انتهای زیارت عاشورا خداوند را به واسطه عظمت مصیبت ها شکر می کنند: الحمد لله علی عظیم رزیتی فی الاسلام / اللهم لک الحمد حمد الشاکرین و ... آیا وقت آن نرسیده است که دلهای ما به واسطه نور الله خاشع شود و از لجاجت با وجدان خود دست کشیده و به سپاه حسین (ع) بپیوندیم ؟ آیا ندای درونمان را خاموش کرده ایم که: جاء الحق و زهق الباطل. ان الباطل کان زهوقا؟

التماس دعا

یکی از فرزندان معنوی امام (ره)

24 خرداد